#بیانات در #دیدار_اعضای_مجلس_خبرگان_رهبری
بخش اول
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوشوقتیم از اینکه مجدّداً نوبت زیارت حضرات آقایان خبرگان فرارسید و ما این توفیق را پیدا کردیم که در خدمت دوستان باشیم. از بیانات آقایان هم که خب بنده، شما، همه استفاده کردیم. خداوند انشاءالله کمک کند، و توفیق بدهد که بتوانیم به آنچه میفهمیم عمل کنیم.
لازم است بنده هم به نوبهی خودم ابراز تأسّف بکنم از فقدان دو عالم و فقیه باارزش و حقیقتاً ملّا، مرحوم آقای شاهرودی(۲) و مرحوم آقای مؤمن؛(۳) حقیقتاً هر دو استوانههایی بودند برای حوزهی علمیّهی قم، مفید بودند، ملّا بودند؛ ملّاهایی که در خدمت اهداف انقلاب حرکت میکردند واقعاً، و برای ما، برای حوزه، فقدان این عزیزان ضایعه بود. هم مرحوم آقای مؤمن، هم مرحوم آقای شاهرودی به معنای واقعی کلمه در خدمت آن چیزی که احساس میکردند برای کشور و برای انقلاب لازم است قرار داشتند؛ بدون هیچ چشمداشتی. خداوند انشاءالله درجاتشان را عالی کند و به ما عوض بدهد در برابر فقدان اینها. انشاءالله فقهای جوان ما تلاششان، دقّتشان، کارشان در زمینهی مسائل فقه اسلام را هر چه میتوانند قویتر کنند، دقیقتر کنند، کارها دنبالگیرتر انجام بگیرد؛ [وجود] ملّاهای قوی و بهروز و آگاه از مسائل کشور لازم است.
بحثی که امروز بنده آماده کردم که خدمت آقایان عرض بکنم، یک بحث جدیدی برای شما نیست؛ علّت اینکه مطرح میکنم، این است که هر کدام از شما بحمدالله در یک منطقهای -چه در بین مردم، چه در بین طلّاب و حوزههای علمیّه- جایگاهی دارید و حرفتان شنیده میشود؛ ذکر این مطالب برای این است که این عناوین، این سرفصلهایی که ما عرض میکنیم، به وسیلهی شما آقایان با علمیّتی که دارید، با مهارتی که دارید، با توانایی تجزیه و تحلیلی که دارید، تبیین بشود برای مردم و به صورت گفتمان دربیاید، به صورت فهم عمومی دربیاید. اینکه مردم ما در این زمینه، در مورد این مسئلهی خاص که حالا عرض میکنم، به یک فهم عمومی برسند، خیلی برای کشور مهم است.
آنچه بنده میخواهم به عنوان موضوع مورد بحث عرض کنم، عبارت است از این مسئله: نوع مواجههی کشور و افراد مؤثّر کشور با چالشها، با حوادث؛ این را میخواهیم بحث کنیم. بالاخره هر کشوری، هر جامعهای حوادثی دارد؛ این حوادث بعضاً حوادث خوب است، بعضاً حوادث تلخ است، بعضاً فشار هست -فرض کنید ما دچار تحریمیم، دچار تهاجم فرهنگی هستیم و از این قبیل چیزها، یا بعضی از کشورها دچار تهاجم سخت و تهاجم نظامی هستند؛ حوادثی برای کشورها پیش میآید- گاهی هم پیشرفتهایی پیش میآید. نوع مواجههی با این حوادث خیلی مهم است که چه جور با این حوادث مواجه بشویم. بحث من و موضوعی که میخواهم عرض کنم، این است.
چند دوگانه را من عرض میکنم در این زمینه؛ یعنی نوع مواجهه به چند صورت میتواند تصویر بشود: گاهی مواجههی ما با این حوادث، مواجههی فعّال است، گاهی مواجههی انفعالی و مواجههی منفعل. فعّال یعنی اینکه وقتی با یک حادثهای روبهرو میشویم، نگاه کنیم ببینیم ما در قبال این حادثه -برای دفع آن، برای رفع آن، برای تضعیف آن، یک جاهایی برای تقویت آن- چه کار باید بکنیم؛ فکر کنیم و فعّال وارد میدان بشویم؛ این مواجههی فعّال. مواجههی انفعالی این است که وقتی یک حادثهی تلخی، سختی، مشکلی پیش میآید، بنا کنیم آه و ناله کردن، دائم به زبان آوردن، دائماً گفتن، مدام تکرار کردن؛ بدون اینکه یک تحرّکی در مقابل آن داشته باشیم. پس دو جور مواجهه داریم: مواجههی فعّال، مواجههی انفعالی.
از نگاه دیگر: مواجههی ابتکاری یا مواجههی عکسالعملی. مواجههی عکسالعملی این است که فرضاً وقتی در مقابل یک دشمن قرار گرفتیم، و دشمن ما را به یک میدان مواجههای میکشانَد، ما هم برویم در همان میدان، و طبق برنامهریزی او -که یک حرکتی انجام میدهد- مثل خود او یک حرکتی انجام بدهیم؛ این مواجههی انفعالی است، این مواجههی عکسالعملی است؛ یعنی در واقع حرکت ما تابعی از نوع حرکت او است. مواجههی ابتکاری این است که نه، فرضاً دشمن از یک ناحیهای به ما حمله میکند، ما از ناحیهی دیگری به او حمله کنیم، ما به شکل دیگری ابتکار عمل را به دست بگیریم و نوعی برخورد کنیم که مثلاً ضربه بزنیم. این دو جور مواجهه است.
یک دوگانهی دیگر این است: مواجههی مأیوسانه یا امیدوارانه. گاهی انسان با یک حادثهای که مواجه میشود، توجّه به تواناییهای دشمن یا حرکت دشمن موجب میشود که انسان مأیوس بشود؛ حالا ممکن است وارد میدان هم بشود امّا مأیوسانه وارد میشود؛ این یک جور مواجهه است. یک جور مواجهه این است که نه، انسان امیدوارانه وارد میدان بشود؛ اینها با هم فرق میکنند. اگر مأیوسانه وارد میدان شدیم، ادامهی کار یک جور خواهد بود، اگر امیدوارانه وارد شدیم، ادامهی کار جور دیگری خواهد بود؛ این هم یک دوگانهی دیگر.
یک دوگانهی دیگر، دوگانهی ترس و دلیری است. یک وقت انسان وارد میدان میشود امّا میترسد؛ از دشمن، از حادثه، از ورود در غمرات(۴) میترسد، با ترس وارد میشود؛ این یک جور عکسالعمل و واکنش و حضور در مقابل دشمن است، یک وقت با دلیری وارد میشود. در روایات دارد «خُضِ الغَمَراتِ لِلحَقّ»؛(۵) وارد میدان میشود با دلیری، با شجاعت؛ این هم یک جور دیگر برخورد. ببینید، ما نگاه کنیم به وضع کشورهای دنیا؛ کشورهایی که ما با آنها آشنا هستیم، مسائلشان را میدانیم؛ هر دو جور حرکتها را ما در کارهای اینها میبینیم. فرض بفرمایید مثلاً یک جاهایی وارد میشوند [در مقابل] فشار آمریکا روی بعضی از کشورها؛ یک جا با شجاعت وارد میشوند، با دلیری وارد میشوند، یک جا با ترس وارد میشوند؛ هر کدام یک جور است؛ آن کسی هم که با ترس وارد میشود، ممکن است یک حرکتی بکند امّا نوع آن حرکت با نوع حرکت آن کسی که امیدوارانه، با شجاعت وارد میشود تفاوت دارد.
یک دوگانهی دیگر این است که حرکتی که در مقابل دشمن میخواهیم انجام بدهیم، با حزم(۶) و تدبیر باشد یا با سهلاندیشی و سهلانگاری باشد. مثلاً فرض کنید در بیانات آقایان راجع به فضای مجازی و مسائل مانند اینها؛ خب نوع برخورد با این قضیّه دو جور ممکن است: میتواند به صورت مدبّرانه عمل کردن [باشد] ، یک جور هم نه، میتواند به صورت سهلاندیشانه. [البتّه] سهلانگاری یک حرف است، سهلاندیشی یک حرف دیگر است؛ سهلاندیشی یعنی انسان پیچیدگی کار را نبیند، آن پیچهای کار و مشکلات کار را انسان توجّه نکند؛ این سهلاندیشی است. سهلانگاری هم این است که انسان نگاه کند، بیتفاوت از مقابل خطر عبور کند. هم میتوان این جوری عمل کرد، هم میتوان با تدبیر، با دقّت، با ملاحظهی جوانب وارد میدان شد.
یک دوگانهی دیگر، نگاه به حوادث، [به صورت] تهدید و فرصت توأماً است، یکی هم نگاه یکجانبه است: یا تهدیدنگر یا فرصتنگر. فرض بفرمایید وقتی ما در مقابلِ دشمنیِ آمریکا قرار میگیریم، دو جور میتوانیم برخورد بکنیم: نگاه کنیم ببینیم فرصتهای ما در مقابل این دشمن علیالظّاهر مقتدر چه چیزهایی است، تهدیدهایی که در مقابل ما قرار دارد چه چیزهایی است؛ هر دو را ملاحظه کنیم، جمعبندی کنیم، آن وقت تصمیم بگیریم؛ یک وقت هست که نه، فقط تهدید را میبینیم، فرصتهای خودمان را نمیبینیم، یا اینکه نه، یک فرصتهایی داریم که آنها را میبینیم و تهدید را توجّه نمیکنیم؛ خب این جور نگاهِ یکجانبهنگر خطا است؛ میتوان نگاه جامع داشت در مقابل یک چنین مسئلهای. این هم یک دوگانهی دیگر.
ببینید، همهی اینها برای مردم مهم است؛ مخصوص مسئولین نیست؛ البتّه مسئولین مخاطب اوّلند در این گونه توصیهها و حرفها -مسئولین سیاسی یک جور، مسئولین نظامی یک جور، مسئولین مسائل اجتماعی یک جور- لکن عامّهی مردم در این زمینهها باید صاحبنظر باشند، باید درک و فهم عمیق داشته باشند. اینکه عرض میکنیم به یک فهم عمومی باید برسیم بین مردم، به این معنا است؛ حالا بعداً یک خُرده بیشتر توضیح خواهم داد.
یک دوگانهی دیگر، شناخت واقعیّتهای میدان است. شناخت واقعیّتهای میدان و نشناختن واقعیّتهای میدان؛ یعنی ما بدانیم که الان در کجا قرار داریم: «ما کجا هستیم، دشمن کجا هست، جایگاه ما چیست؟» این از جملهی آن چیزهایی است که دشمن روی آن خیلی تلاش میکند. سعی دشمن در این چند سال همیشه این بوده و عوامل داخلیاش هم همین کار را تکرار میکنند که جایگاه خودی را ضعیف نشان میدهند، جایگاه دشمن را قوی نشان میدهند؛ تلقین این معنا که «بیچاره شدیم، پدرمان درآمد، کاری از دستمان ساخته نیست». این از جملهی آن چیزهایی است که یکی از دوگانههای اساسی است؛ بدانیم واقعاً کجا [هستیم]. فرض کنید اگر چنانچه ما ندانیم که موقعیّت ما در منطقه الان به نحوی است که دشمن از ما حساب میبرد، یک جور عمل میکنیم، اگر دانستیم که موقعیّت ما به نحوی است که دشمن از ما حساب میبرد، جور دیگری عمل میکنیم. آن کسانی که مثلاً حالا فرض بکنید راجع به حضور ما در منطقه حرف میزنند، مینویسند، اعتراض میکنند، ایرادهای بیجا میکنند، اینها در واقع نادانسته -حالا بنده کسی را متّهم نمیکنم- دارند به این نقشهی دشمن کمک میکنند. این هم یک دوگانهی دیگر که جایگاه خودمان را در میدان و جایگاه دشمن را در میدان مواجهه و مقابله بشناسیم.
یک دوگانهی دیگر، مسئلهی بُروز احساسات است. در حوادث گوناگون گاهی هست که انسان احساسات را رها میکند -حالا چه احساسات مثبت، مثلاً شادی را که انسان از یک موفّقیّت خرسند میشود، شاد میشود، احساسات خودش را رها میکند، یا احساس منفی را [مثلاً] غم را، غصّه را، ناراحتی را- این یک جور است؛ یک جور نه، کنترل احساسات، خرج کردن احساسات به قدر لازم. یکی از مواردی که واقعاً ممکن است ما ضربه بخوریم -یک وقتهایی هم یک ضربههایی از آن خوردهایم- عدم کنترل احساسات عمومی است. حالا مثلاً بنده روی جوانها خیلی تکیه میکنم و به معنای واقعی کلمه هم اعتقاد دارم به مسئلهی جوانها -خب، از قبل از انقلاب هم با جوانها کار کردهایم، در طول انقلاب هم همیشه تا الان همراه با جوانها بودهایم- امّا این را باید توجّه کرد که ما به جوانها اعتماد میکنیم امّا احساسات جوانها نبایستی به صورت رها، به صورت بیکنترلی در جامعه حکمفرمایی بکند؛ احساسات باید کنترل بشود. دو جور میشود برخورد کرد؛ یکی برخورد با احساساتِ بدون کنترل، یکی هم برخورد با احساسات که به اندازهی لازم بُروز داده بشود که اینها کارهای آسانی هم نیست.
یک دوگانهی دیگر، رعایت ضوابط و حدود شرعی و عدم رعایت اینها است. گاهی ما در دورهی مبارزات هم، قبل از انقلاب میدیدیم، بعضیها که در کار مبارزه خیلی فعّال بودند، خیلی از مسائل شرعی و مانند اینها را اهمّیّت نمیدادند. میگفتند آقا داریم کار میکنیم برای مبارزه، برای هدف؛ حالا مثلاً فرض کنید نماز اوّل وقت هم نشد، نشد؛ یا فلان مسئله هم نشد؛ تهمت و غیبت و از این چیزها هم اگر چنانچه پیش میآمد، برایشان خیلی اهمّیّت نداشت. خب، این یک جور برخورد است، یک جور برخورد هم این است که انسان تقوا را ملاحظه کند. امیرالمؤمنین آن طور که نقل شده فرمود: لَو لَا التُّقیٰ لَکُنتُ اَدهَی العَرَب؛(۷) چه کسی از امیرالمؤمنین داهیتر(۸) و آگاهتر و زرنگتر و باهوشتر؟ امّا خب تقوا گاهی جلوی بعضی از کارها را میگیرد. این هم یک دوگانهی دیگر.
بهرهگیری از تجربهها یا دو بار از یک سوراخ گزیده شدن؛ این هم یک مسئله [است]. حالا در همین مسائل مواجههی ما با دشمنان خارجی -مثلاً با غرب، با آمریکا، با اروپا- خب یک قضایایی داریم دیگر؛ قضایای گذشته را داریم، از اوّل انقلاب هم قضایایی داریم، امّا این اواخر هم قضیّهی برجام [را داشتیم] و تعهّدات اینها و بعد هم زدن زیر تعهّدها و عدم رعایتشان، عدم ملاحظهشان؛ خب، این یک تجربه است. ما در برخورد با این جناحی که با ما این جور برخورد کرده و علیرغم عُهود و مواثیق مؤکّد،(۹) به وظایف خودش عمل نکرده و همین طور با لبخند و با ریشخند و با این حرفها قضایا را پیش برده، باید نوع برخوردمان با این طرف، با این آدم، با این دولت، با این جبهه، با استفادهی از این تجربه باشد و بدانیم که با اینها چگونه باید برخورد کنیم.
یک نکتهی دیگر، یک نوع حرکت دیگر، یک دوگانهی دیگری که حالا این هم آخریاش باشد، این است که ما در مواجههی با حوادث دائم به خودمان بپریم، مدام به خودمان انتقاد کنیم، درون خودمان، من شما را مقصّر بدانم، شما من را مقصّر بدانید؛ این یک جور برخورد است که متأسّفانه در خیلی از مواقع پیش میآید که وقتی مجموعهها با سختی مواجه میشوند -حالا مجموعهها چه یک حزب باشد، چه یک دولت باشد، چه یک ملّت باشد- همدیگر را متّهم میکنند، یا اینکه نه، به جای اینکه سر همدیگر داد بکشیم، به تعبیر امام «هر چه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید»؛(۱۰) طرف مقابل، او است. بنده مکرّر در صحبتهای عمومی گفتهام، ما دچار این اشتباه نمیشویم که دشمن خودمان را نشناسیم؛ دشمن ما معلوم است. کسان دیگری هستند که علیه ما کار میکنند -امّا روی غفلت است یا مانند اینها- اینها اهمّیّتی ندارند؛ آن که دشمن واقعی است «وَ هَلُمَّ الخَطبَ فی ابنِ اَبی سُفیان»،(۱۱) که امیرالمؤمنین فرمود. [در مورد] آن قضایایِ این جوری بیخودی سر هم داد نکشیم، بیخودی با همدیگر دعوا نکنیم. ببینیم واقعاً با چه کسی باید دعوا کرد، با چه کسی باید طرف شد؛ این جوری عمل بکنیم.
خب، به نظر من این دوگانهها سؤالات [مهم] است؛ ما از خودمان باید سؤال کنیم که در این دوگانهها چه جوری باید عمل کنیم. البتّه پاسخ دادنِ زبانی به اینها آسان است امّا پاسخ دادن عملی و ملتزم شدن، به این آسانی نیست. به نظر من پاسخ اینها در منابع اسلامی ما روشن است. [مثلاً] در مواجههی با پیروزیها قرآن به ما درس میدهد: اِذا جاءَ نَصرُ اللهِ وَ الفَتحُ، وَ رَاَیتَ النّاسَ یَدخُلونَ فی دینِ اللهِ اَفواجًا، فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّکَ وَ استَغفِرهُ اِنَّه کانَ تَوّابًا؛(۱۲) نمیگوید خوشحالی کن، مثلاً برو وسط میدان شعار بده؛ فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّک؛ [میگوید] برو تسبیح کن؛ این مربوط به تو نیست، مربوط به خدا است؛ استغفار کن. در خلال این حرکت ممکن است یک غفلتی از تو سر زده باشد، از خدای متعال طلب مغفرت کن؛ در برخورد با حوادث مثبت این جوری باید برخورد کرد: دچار غرور نشدن، و از خدا دانستن که «وَ ما رَمَیتَ اِذ رَمَیتَ وَلکِنَّ اللهَ رَمی».(۱۳) این اغترار به نفْس و اغترار [نسبت] به خدا که انسان غرّه بشود، [درست نیست]؛ «فَحَقُّ لَکَ اَن لا یَغتَرَّ بِکَ الصِّدّیقون»؛(۱۴) در دعای صحیفهی سجّادیّه [آمده] که صدّیقون هم نبایستی اغترار پیدا کنند به تو که بگویند «ما که دیگر با خدا وضعمان روشن است و ...»؛ نخیر، خدای متعال با صدّیقون هم رودربایستی ندارد؛ [اگر] یک وقت خطائی بکنند، ضربه را خواهند خورد. کاری که انجام میگیرد، کار خوبی را که انجام گرفته، از خودمان ندانیم، از خدا بدانیم. واقع قضیّه هم همین است.
ادامه را در پست بعدی بخوانید...