دلنوشته🥺


باز دی وحماسه ای دیگر

*(خدایاشهادت ام را بنا به لطف وکرم خودت و هرانچه خیر بنده در آن است قرار بده)*

همه خواب بودن اما من خواب نداشتم،نگران بودم
تا۳بیدار بودم حوصله فضا مجازی هم نداشتم بر عکس مابقی روزها و از اونروز تا به الان به ندرت پیشامده ک ساعت خوابم قبل این ساعت باشد
و روز جمعه ای ک خبر دادند سردار دلها اسمانی شد یادم.ساعت ۸چشمامو.ک باز کردم این جمله رو شنیدم چه روزی بر من گذشت دوس نداشتم باور کنم دوس داشتم خواب باشد ویک کابوس اما حقیقت داشت واون حقیقت تلخی بود ک هنوز با گذشت یکسال و چندماه داغ نبود سردار برایم تازگی دارد😢😢

image
Giống