بیانیه گام دوم، سند فقه سیاسی
ادامه گفتگو با #دکتر_محسن_اسماعیلی
رهبر انقلاب فرمودند که ما این آمادگی را داشتیم و داریم که کارنامهمان را بازخوانی کنیم و اگر نقطهی خطایی هم هست، اصلاح کنیم. این نکته مخصوصاً در زدودن روحیهی یأس و ناامیدی که دشمنان به دنبال آن هستند، به نظرم نقطهی کلیدی است و باید بر آن تأکید کرد. دو چیز در کنار همدیگر هستند: اول، پافشاری بر اصول به طور جدی، عدم عقبنشینی از اصول. دوم، به موازات آن بازخوانی کارنامه و عملکردمان که حالا اگر در یک جایی در اجرا نقطهی ضعفی هم داشتیم، آمادگی برای اصلاحش داریم.
* انقلاب تمام شدنی نیست!
بُعد سوم بیانیه، ترسیم راه آینده است، باور ما که در این بیانیه هم به آن اشاره شده، این است که جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی، مقدمهای برای حکومت موعود است إنشاءالله. همهی تلاش ما برای آن روز است. بنابراین اشتباه است که ما خیال کنیم الآن در مرحلهی پس از انقلابیم، ما پس از انقلاب نداریم؛ تا امام زمان سلاماللهعلیه ظهور کنند، ما دائم در حال انقلاب اسلامی هستیم. انقلاب اسلامی یک موجود زماندارِ تمام شدنی نیست. این آرمانها تمام شدنی نیست. تا روزی که ظلم و ستم در این جهان هست، تا روزی که فقر و تبعیض و فساد در گوشهای از جهان هست، انقلاب اسلامی و آرمانهای آن زنده و پا برجا هستند. ما پس از انقلاب نداریم، ما هنوز در انقلابیم. دادن این روحیهی انقلابی، دمیدن این امید و نشاط از خصوصیات این بیانیه است که باید به آن توجه بشود.
* نباید غفلت کنیم از اینکه «ما میتوانیم»
البته برای اینکه ما بتوانیم آینده را خیلی بهتر از گذشته بسازیم و زودتر به مقصد برسیم، رهبر انقلاب بر روی دو امر تأکید دارند که به نظرم نباید نادیده گرفته بشود. یکی روحیهی خودباوری است، ایشان تکرار کردند «ما میتوانیم». انسان متأسف است که این جمله را بگوید که باز هم در گوشه و کنار گاهی از مسئولین انسان روحیهی «ما نمیتوانیم» را استشمام میکند. بوی ضعف نشانهی دوری از آرمانهای انقلاب است. کسی که به انقلاب و آرمانهای آن ایمان داشته باشد، هیچگاه نمیتواند بگوید «ما نمیتوانیم».
ما پشتیبانی مانند خدا داریم، قدرتی مانند ایمان و ارادهی خداداد داریم، هیچ چیز برای رسیدن به آرمانها کم نداریم، فقط لازم است که به خودمان اعتماد کنیم، فقط لازم است که باور کنیم «ما میتوانیم» و روی پای خودمان بایستیم، کما اینکه تا حالا ایستادیم. بزرگترین دشمنیها با ما صورت گرفته، تحریمهای ظالمانه که چهل سال است به شکلهای مختلف این مردم و این کشور را هدف قرار داده؛ هیچ کدام چندان مؤثر نبودند، چون روحیهی «ما میتوانیم» همیشه در این ملت زنده بوده است. من میخواهم از همه فروتنانه خواهش کنم، هیچگاه مأیوس نشوند، به خودشان و به دیگران بباورانند که «ما میتوانیم»، خداوند این قدرت را به ما داده است. دشمنان باور کردند ما میتوانیم، چرا خودمان تردید کنیم؟ این یک نکته است.
* تحولخواهی از از خصوصیات دوره جوانی است
نکتهی آخر هم تأکیدِ چند بارهی رهبر انقلاب بر جوانهاست؛ به عنوان سرمایهی این انقلاب. در ابتدا و انتهای این بیانیه تکرار شده که مخاطب اصلی من جوانها هستند، «جوانهای عزیزم» تعبیر ایشان است. البته این بیانیه اختصاص به جوانها ندارد ولی مخاطب اصلیاش جوانها هستند، همه باید از این استفاده کنند. رهبر معظم انقلاب باور به جوانان این کشور دارد، باور به نیروی جوان دارد، جوانهایی که در چهل سالهی دوم، وارد صحنهی عمل میشوند، حتی الان ممکن است نباشند، ولی مخاطب رهبری هستند.
ما باید به جوانها اعتماد کنیم، باید کار را به جوانها بدهیم و اصولاً تحولخواهی، استقامت، مبارزهی با دشمن و نشاط از خصوصیات دوران جوانی است. اینجوری نیست که پیرها این روحیه را نداشته باشند، ولی خداوند این نعمت را در جوانها بیش از دیگران قرار داده است. برای همین است که رهبر انقلاب بر احیای روحیهی «ما میتوانیم» و «دادن کار به دست جوانها» تأکید زیادی دارند.
از خدا درخواست میکنم که توفیق خواندن مکرر این بیانیه، باور به مفاهیم آن و عمل به آن را به همهی ما و به همهی مسئولین کشور ما عنایت بفرماید.
#سند_فقه_سیاسی
#نظریه_نظام_انقلابی
#گام_دوم_انقلاب
پرونده «#گام_دوم_انقلاب »
بیانیه گام دوم، سند فقه سیاسی
بخش اول
رهبر انقلاب اسلامی در بیانیهی «گام دوم انقلاب» با مرور تجربهی ۴۰ سالهی انقلاب اسلامی اعلام کردند: انقلاب «وارد دوّمین مرحلهی خودسازی و جامعهپردازی و تمدّنسازی شده است». گام دومی که باید در چارچوب «نظریهی نظام انقلابی» و با «تلاش و مجاهدت جوانان ایران اسلامی» بهسوی تحقق آرمانِ «ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی (ارواحنافداه)» برداشته شود.
به همین مناسبت پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR طی سلسله یادداشتها و گفتگوهایی در قالب پروندهی «گام دوم انقلاب» به بررسی و تبیین ابعاد مختلف این بیانیه میپردازد. در ادامهی سلسله مطالب این پرونده، آقای دکتر محسن اسماعیلی از اعضای شورای نگهبان و مجلس خبرگان رهبری در حاشیهی اجلاس مجلس خبرگان رهبری (چهارشنبه ۲۲ اسفندماه ۹۷) طی گفتوگویی به تحلیل سه زاویه مهم بیانیهی گام دوم انقلاب پرداخته است که ماحصل آن، در قالب گفتار زیر تنظیم شده و متن آن در اختیار مخاطبان محترم قرار گرفته است.
* بیانیه گام دوم، از اسناد فقه سیاسی بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی بیانیهی مهمی است که به نظر من میتواند یکی از اسناد فقه سیاسی در آینده به شمار برود و در صورتی که اهتمام لازم به آن صورت بگیرد إنشاءالله میتواند برکات بسیار زیادی را برای ما به ارمغان بیاورد. متن فقه ما برای ادارهی یک جامعه است، همانطور که امام راحل(رحمهالله) میفرمودند: «فلسفهی فقه، ادارهی امور یک جامعه از گهواره تا گور است»، منتها اینکه در هر زمانی متناسب با گویش، ادبیات و مقتضیات خاص آن زمان خواستههای شارع مقدس در بخش ادارهی جامعه بازخوانی بشود، این یک هنری است که ما در طول تاریخ فقهمان، با متون رسمی ماندگار در این زمینه کمتر شاهد بودیم. خب متنهای مهمی داشتیم؛ میشود از بین آنها به «تَنبیهُ الامة» میرزای نائینی اشاره کرد یا برخی از پیامهای مهم امام(رحمهالله) به نظرم همین نقش را داشتند؛ مثل پیامی که برای روحانیون صادر کردند.
آنچه که رهبر انقلاب اسلامی به عنوان بیانیه گام دوم انقلاب در چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب صادر فرمودند، به نظر من از یک جهت طراوت و تازگی جداگانه و مستقلی داشت. خب طبیعتاً هر کسی این بیانیه را به نوعی قرائت میکند، هر کسی متناسب با فهم و علائقِ خودش میتواند از آن بهره بردارد. ولی من که این بیانیه را مرور میکردم، به نظر خودم رسید که میشود آنچه را که رهبر فرزانهی ما در این بیانیه ماندگار کردند، از سه زاویهی متفاوت دید که هر سه زاویهاش اتفاقاً نیاز امروز و هر روز جامعهی ماست.
زاویهی اولی که در این بیانیه به نظر من خودنمایی میکند، تبیین دوبارهی آرمانهای انقلاب اسلامی است. زاویهی دوم بازخوانی کارنامهی انقلاب اسلامی است و زاویهی سومی که از این بیانیه من برداشت میکنم، تعیین مسیر آینده است، تعیین نقشهی راه ما در چهل سالهی دوم که إنشاءالله به ظهور مولای ما عجلاللهتعالی فرجهالشریف منتهی خواهد شد. دربارهی هر کدام از این دیدگاهها یک توضیحی میدهم.
* شعارهای انقلاب پس از چهل سال تغییر نکرده است انقلاب اسلامی ۴۰ سال پیش وقتی که اتفاق افتاد، حرف نویی در جهان امروز مطرح کرد. این حرف نو را سه چهار سال پیش، رهبرمعظم انقلاب در سخنرانی سالانهشان، در مرقد حضرت امام(رحمهالله) به نام «نسخهی جدید زندگی مدنی و سیاسی» معرفی کردند. در این بیانیه هم اگر چه از این تعبیر استفاده نشده، ولی محتوا همان است. ایشان در یک کلام توضیح دادند؛ آن حرف نویی که انقلاب اسلامی به رهبری امام عظیم الشأن ما مطرح کرد و آنقدر جذاب بود که توانست دلهای آماده را به خودش جذب کند، در یک کلام ایشان فرمودند آن پیام «آمیخته کردن دین و دنیای مردم» بود. ۴۰ سال پیش تبلیغات مسموم و کارنامههای زشت سلاطین گذشته به مردم القا کرده بود یا میخواست القا کند که حوزهی دینداری از حوزهی سیاستورزی جداست. میخواست یک دین حداقلی را به مردم بباوراند و تحمیل کند. امام(رحمهالله) در آن زمانی که همهی عالم شعار «یا شرقی یا غربی» میدادند شعار «نه شرقی و نه غربی» داد. آن موقعی که همهی مدّعیان روشنفکری پذیرفته بودند که باید «به این وابسته بود یا به آن»، امام(رحمهالله) فرمود «نه این و نه آن». استقلال و آزادی شعار اصلی این انقلاب بود که در سایهی جمهوری اسلامی محقق میشد. این خب حرف نویی بود، این نسخهی جدیدی برای زندگی بشر بود و آنقدر تازگی و طراوت و جذابیت داشت که به سرعت مورد قبول مردم قرار گرفت، به سرعت هم انقلاب پیروز شد.
گاهی من میبینم تحلیلگرها، مورخها و جامعهشناسها این بحث را مطرح میکنند که چگونه شد که انقلاب اسلامی با این سرعت به پیروزی رسید؟ از این نکته غفلت میشود که این سرعت در پیروزی برای سرعت در انتقال پیامهای انقلاب بود. پیام و خواستهی انقلاب آنقدر شیرین و جذاب و نو بود که به سرعت مورد قبول عمومی قرار گرفت. سیل جمعیت مردم به دنبال امام راه افتادند و به سرعت انقلاب پیروز شد.
این حرف نو امروز هم نو است. منتها میدانیم که ادبیات در طول تاریخ تغییر میکند، برای همین است که ما محتاج به بازخوانی مجدد آرمانهای انقلاب هستیم؛ در هر چند مقطعی که میگذرد. رهبر عزیزمان در این بیانیه این کار را انجام دادند. رهبر عزیزمان در این بیانیه متناسب با ادبیات جدید، نسل نو و اقتضائات زمانه یک بار دیگر آن آرمانها را بازخوانی و تبیین کردند، این مورد نیاز ما بود.
چند نکتهی اصلی در آن بود، یکی اینکه ایشان فرمودند پیام اصلی ما و آرمانهای ما تغییر نکرده. ما بر خلاف انقلابهای معمولی که در جهان وجود دارد، به آرمانهایمان، به شعارهایمان پشت نکردیم، آنها را عوض نکردیم. خیانت به آن آرمانها نکردیم، همان شعاری که آن روزها میدادیم، امروز هم میدهیم. نکتهی ظریفی که ایشان در این زمینه اشاره کردند این است که علت طراوت و سرزنده بودن و سرزنده ماندن این شعارها این است که این آرمانها و شعارها برخاسته از فطرت بشری بود؛ مثلاً آزادیخواهی، عدالتطلبی، استقلال، معنویت، مشارکت عمومی، عزت و حکمت و مصلحت اینها چیزی نست که با گذر زمان کهنه بشود یا نسلی بیاید که از این آرمانها لذت نبرد. چون این خواستهها مبتنی بر فطرت بشر بوده و دین اصولاً برخاسته از فطرت است و منطبق با فطرت است، این پیامها سر جای خودش هست و رهبر معظم انقلاب با بازخوانی این پیامها و تبیین مجدد این پیامها این نکته را اشاره کردند که آرمانهای انقلاب همانها هست، اگر چه به اقتضای زمان ممکن است تبیینهای مجددی داشته باشد. مثل یک کتابی که ویرایش مجدد و ارائهی مجدد میشود، نه اینکه از آنچه که قبلاً نوشته بودیم و خواسته بودیم، بخواهیم عبور کنیم. این نکتهی اول است؛ سرزنده ماندن، پویا ماندن و همیشه بالنده بودن شعارهای انقلاب و آرمانهای نظام مقدس جمهوری اسلامی.
* روایت کارنامهای غرورآفرین...
بعد دوم این بیانیه که به نظر من باید پررنگ بشود، بازخوانی کارنامهی چهل سالهی انقلاب است. خیلی افتخارآفرین است و غرورانگیز است، این جملاتی که در این بیانیه در این زمینه انسان میخواند. در حالی که همهی رسانههای بیگانه، همهی دشمنان خارجی و متأسفانه بعضی از غافلان داخلی، بعضی از قلمهای غافل داخلی تلاش میکنند تا کارنامهی انقلاب را زیر سؤال ببرند، یأس و ناامیدی ایجاد کنند، رهبر معظم انقلاب بسیار محکم، عاقلانه و قاطعانه از این کارنامه دفاع کردند و همین طور هم هست.
رهبر انقلاب اشارهای کردند به دستاوردهای بینظیری که ما در داخل و خارج به دست آوردیم. دستاوردهای مادی، دستاوردهای معنوی و چیزهایی که بشر در طول تاریخ به دنبالش بوده است. آنچه که امروز در جمهوری اسلامی ایران میبینیم قابل مقایسه با آنچه که چهل سال پیش در این کشور بوده، نیست. اینها غیر از تبلور پیامها و آرمانهای مقدس این انقلاب در اقصی نقاط عالم است.
بزرگترین دشمنان ما همین امروز هم در داخل کشورهای خودشان پیام این انقلاب را میشنوند. میبینند که جوانهایشان، عقلا و نخبگانشان در برابر این آرمانهای معقول و منطقی سر تسلیم فرود میآورند و از همین میترسند. همان چیزی که امام(رحمهالله) اسمش را فرمود «صدور انقلاب». صدور انقلاب اتفاق افتاده، صدور انقلاب، بسط همین آرمانهایی است که رهبر عزیزمان در این بیانیه به آنها اشاره کردند. البته همانطور که آن بزرگوار فرمودند این به معنای مهر تأیید زدن بر هر چه که اتفاق افتاده نیست. چقدر زیباست این تعبیر که ایشان فرمودند جمهوری اسلامی ضمن اینکه به شدت پایبند بر اصول گذشتهی خودش است اما در عین حال انعطافپذیری، نقدپذیری هم از خصوصیات ماست. ما حاضریم و این کار را کردیم و همیشه پیشگام بودیم در اینکه کارنامهمان را دوباره بخوانیم، نقاط ضعفمان را برطرف کنیم و نقاط قوت خودمان را قویتر بکنیم. از خصوصیات این بیانیه است که ایشان بر آمادگی جمهوری اسلامی و نظام اسلامی بر تصحیح خطاهای احتمالی گذشته هم تأکید کردند. هیچکس نمیتواند ادعا کند که کارنامهای بدون اشتباه داشته و در بهترین وجه ممکن بوده است. همیشه ما میخواستیم به بهترین وجه ممکن عمل کرده باشیم؛ گاهی نشده یا گاهی هم اشتباه کردیم.
ادامه را در پست بعدی بخوانید...
#سند_فقه_سیاسی
#نظریه_نظام_انقلابی
#دکتر_محسن_اسماعیلی
پرونده «#گام_دوم_انقلاب »
الگوی اجتماعیِ گام دوم انقلاب
رهبر انقلاب اسلامی در بیانیهی «گام دوم انقلاب» با مرور تجربهی ۴۰ سالهی انقلاب اسلامی اعلام کردند: انقلاب «وارد دوّمین مرحلهی خودسازی و جامعهپردازی و تمدّنسازی شده است». گام دومی که باید در چارچوب «نظریهی نظام انقلابی» و با «تلاش و مجاهدت جوانان ایران اسلامی» بهسوی تحقق آرمانِ «ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی (ارواحنافداه)» برداشته شود.
بههمین مناسبت پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR طی سلسله یادداشتها و گفتگوهایی در قالب پروندهی «گام دوم انقلاب» به بررسی و تبیین ابعاد مختلف این بیانیه میپردازد. در ادامهی سلسله مطالب این پرونده، حجتالاسلام والمسلمین دکتر علی الهی خراسانی، فعال حوزه رسانه در یادداشتی به بررسی و تبیین نقش «گفتگو» به عنوان الگوی اجتماعی گام دوم انقلاب پرداخته است.
* راهبردهای کلانِ حرکت تمدنی جامعه ایرانی
توصیههای رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانیهی گام دوم انقلاب، به مثابه راهبردهای کلان جهت حرکت تمدنی جامعهی ایرانی است. تحقق این راهبردها در جامعه قطعاً نیاز به الگوهای اجتماعی دارد. نبود الگوی فراگیر در جامعه برای عینیتیابی بیانیه، این راهبردها را تنها تبدیل به دهها همایش و سخنرانی توسط سازمانهای رسمی و دولتی خواهد کرد!
سنخ طراحی و پیادهسازی الگو نیز باید کاملاً اجتماعی، مدنی و مردمی باشد چه اینکه در چهلمین سال انقلاب، بیتأثیری و گاه کجکارکردی بسیاری از نهادهای رسمی و دولتی در حوزهی فرهنگ و جامعه روشن شده است. این بیانیهی مهم خطاب به مردم است و باید حاکمیت و دولت بستر و زمینه را برای خود مردم فراهم و تسهیلگری کنند تا راهبردها در جامعه تحقق یابد.
* «گفتگو» عقلانیترین شیوه ارتباط
به باور راقم سطور، یکی از بهترین و مهمترین الگوهای اجتماعی برای تحقق توصیهها / راهبردهای بیانیه، «گفتگو» است.
«گفتگو» انسانیترین، عقلانیترین و اخلاقیترین شیوهی ارتباط است و باید با همه وجود برای کاربست آن در بخشهای مختلف زندگی شخصی و بهویژه اجتماعی تلاش کرد. بنابر علل تاریخی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، یکی از موانع فرآیند توسعه در ایران را ضعف در بهرهمندی از پتانسیلهای موجود در فرآیند «گفتگو» میدانند.
جامعهی کنونی ایران در سطوح مختلف از نخبگان گرفته تا مردم عامه، مبانی و مهارتهای گفتگویی لازم را ندارد و در موقعیتهای گوناگون دچار ضعف در «گفتگو» است.
برای دستیابی به پیشرفت فرهنگی و اجتماعی، رفع تنگناهای کنونی جامعه ایران و نیز مدیریت تحولات پرشتاب معاصر در داخل به نظر میرسد «گفتگو» به مثابهی گفتمانی پویا و پیشرو میتواند به عنوان موثرترین راهبرد اصلاحی به کار گرفته شود.
در جامعهی ایران از مناظر مختلف جامعهشناختی، روانشناختی و معرفتی، «گفتگو» به عنوان یک ارزش یا هنجار معرفی نمیشود. این ضعف در درون نهادهای اصلی همچون خانواده و گروههای اجتماعی و نیز ساختار حکومتی و در حوزههای مختلف فرهنگی سیاسی و اقتصادی شواهد قابل ملاحظهای دارد که نشان میدهد در برقراری ارتباط برای «گفتگو»، شکاف عمیقی میان افراد، احزاب و گروهها و لایههای اجتماعی مختلف وجود دارد.
انسان موجود اجتماعی است و گفتگو مهمترین وجه این مدنیت است. دیالوگ فقط به معنای رد و بدل کردن افکار و احساسات و اطلاعات نیست. بلکه ذهنها و شعورها را با هم مرتبط میسازد و وسیلهای برای دسترسی به حوزههای مشترک وجود انسان میشود؛ حوزههای مشترکی که بین انسانها وجود دارد و بر رفتار، افکار و اعمال انسان تأثیرگذار است.
گفتگوی واقعی امکان رسیدن به هوش جمعی را میسر میسازد و میتواند تولید سرمایه اجتماعی را رقم زند.
باری! توصیهها / راهبردهای بیانیهی گام دوم انقلاب بهگونهای است که گفتگو میتواند بهترین الگوی اجتماعی و مدنی برای تحقق آن باشد.
* گفتگو و گشودگی در عرصههای گوناگون
پیشرفت در عرصهی «علم و دانش» و رقم زدن یک انقلاب علمی جز با گفتگو و گشودگی در مرزهای علم رخ نمیدهد. جامعهای قلههای رفیع علم و دانش را فتح میکند که دانشمندان آن اهل گفتگو و پذیرای نظریههای علمی مختلف باشند. تنها گفتگو با دانشمندان مراکز علمی دنیا –بدون هیچ پیششرطی- و گشودن درهای علم میتواند ما را به قلههای دانش جهان نزدیک کند و اینگونه سنگ بنای یک انقلاب علمی در کشور گذاشته شود.
راهبرد معنویت و اخلاق به تصریح رهبر معظم انقلاب اسلامی «با دستور و فرمان به دست نمیآید» و «حکومتها نمیتوانند آن را با قدرت قاهره ایجاد کنند» و بهروشنی بر نقش «نهادهای اجتماعی» تأکید شده است. گفتگو به مثابه یک نهاد اجتماعی فراگیر میتواند الگوی برتر و بدیل زور و خشونت برای تحقق معنویت و اخلاق باشد. خداباوری و اخلاقگرایی در نسل جوان امروز تنها با احترام و کرامت در بستر گفتگوی سازنده رشد خواهد کرد.
تصمیمهای شخصی، سلیقهای و تکبعدی مسئولان و سازمانها در حوزهی «اقتصاد» و بدون گفتگو با اهل دانش و تجربه در عرصهی ملی و بینالمللی، جامعهی ایرانی را برخوردار از یک اقتصاد قوی و مستقل نخواهد کرد.
به باور راقم سطور، برای درک درست مفهوم عدالت با توجه به مکاتب مختلف و نیز شناخت مصادیق و راههای تشخیص عدالت نیاز به یک «توافق بین الاذهانی» میان نخبگان و اهل دانش و نظر است که جز با گفتگو میسر نخواهد شد. همچنین قانونگذاری برای اجرای عدالت، رفع ضعف اجرای عدالت، حقمحوری در ارتباطات اجتماعی، بسط فرهنگ عدالتخواهی و مانند آن، همه با گفتگو در جامعه و تبادل دانش و تجربه صورت میپذیرد.
با بسط «فضای عمومی» و دخالت حداقلی حاکمیت و ایجاد بسترهای واقعی گفتگو و ارتباطات انسانی در جامعه، «آزادی» گسترش خواهد یافت. فضاهای گفتگویی و ارتباطاتی، سرمایه اجتماعی را رقم خواهد زد و موجب افزایش حس تعلق به ایران اسلامی و رشد حس استقلال خواهد شد.
سبک زندگی الگوهای رفتاری مبتنی بر انتخاب و سلیقه است که نمود عینی ارزشها در زندگی بهشمار میرود. تأثیرگذاری بر سبک زندگی با ابلاغیه و سند و دستور صورت نمیگیرد بلکه انتخاب و سلیقه را میتوان در بستر گفتگو و تعامل و ارتباط جهتدهی کرد و به سبک زندگی تراز ایران اسلامی سوق داد.
نکتهی پایانی آنکه در چهلمین سال انقلاب، بگذاریم بیانیهی مهم گام دوم انقلاب میان جوانان و نخبگان مورد «گفتگو» قرار گیرد تا الگوها، بسترهای عینی و اقتضائات و الزامات اجتماعی و حاکمیتی بیانیه بهدرستی تبیین گردد و این بیانیه بهانهی خوبی برای گام برداشتن برای گفتگویی آزاد باشد.
#نظریه_نظام_انقلابی
#دکتر_علی_الهی_خراسانی
#گفتگو
پرونده «#گام_دوم_انقلاب »
چهل سال بدونِ «خیانت به آرمانها»
رهبر انقلاب اسلامی در بیانیهی «گام دوم انقلاب» با مرور تجربهی ۴۰ سالهی انقلاب اسلامی اعلام کردند: انقلاب «وارد دوّمین مرحلهی خودسازی و جامعهپردازی و تمدّنسازی شده است». گام دومی که باید در چارچوب «نظریهی نظام انقلابی» و با «تلاش و مجاهدت جوانان ایران اسلامی» بهسوی تحقق آرمانِ «ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی (ارواحنافداه)» برداشته شود.
به همین مناسبت پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR طی سلسله یادداشتها و گفتگوهایی در قالب پروندهی «گام دوم انقلاب» به بررسی و تبیین ابعاد مختلف این بیانیه میپردازد. در ادامهی سلسله مطالب این پرونده، دکتر مصطفی ملکوتیان، عضو هیأت علمی و استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در یادداشتی به تحلیل بیانیهی گام دوم از زاویهی ثبات و پایداری انقلاب اسلامی بر آرمانهای خود در مقایسه با سایر انقلابهای بزرگ پرداخته است.
انقلاب اسلامی ایران در حیطهها و زمینههای مختلف، در میان انقلابهای معاصر جهان منحصر به فرد و بی نظیر است. بررسی انقلابها و مقایسهی آنها در چند موضوع کلی چیستی، وقوع و نتایج یا پیامدها، که هر یک به موضوعات کوچکتر قابل تفکیکاند، صورت میپذیرد. به عنوان مثال، در بیان چیستی، ویژگیها و ماهیت، آرمانها، رهبری و نیز نقش مردم در یک انقلاب مورد توجه قرار میگیرد و در بیان وقوع، انقلاب و در بیان نتایج به زمینهها، علل و عواملِ زمینهساز و دارای نقش در ساخته شدن و پیروزی آن انقلاب و در بیان نتایج، به پیامدهای داخلی و بینالمللی انقلاب توجه گردیده و مورد مقایسه با انقلابهای دیگر قرار میگیرد. بدیهی است که وضعیت چیستی انقلاب، در وقوع و نتایج نیز تأثیر آشکار دارد.
در این یادداشت در پی آن هستیم به گونهای مقایسهای، با مقایسهی انقلاب اسلامی با سایر انقلابهای معاصر به بازخوانی فرازهایی از بیانیهی گام دوم انقلاب که رهبر فرزانهی انقلاب به مناسبت عبور موفق و افتخار آفرین انقلاب اسلامی از ۴۰ سالگی صادر فرمودند، بپردازیم.
الف- انقلاب اسلامی بزرگترین و مردمیترین انقلاب معاصر:
در بیان انواع انقلابها تاکنون دستهبندیهای مختلفی صورت گرفته است که مهمترین و مشهورترین آنها، تقسیم انقلاب ها به انقلاب بزرگ (اجتماعی) و انقلاب سیاسی است. در یک انقلاب سیاسی، تغییرات ایجاد شده اندک و بیشتر سیاسی و میزان مشارکت و میزان مردم شرکتکننده نیز درصد کمی از تودههاست. در حالی که در یک انقلاب بزرگ، میزان مردم حاضر در صحنه بیشتر و نوع و حجم تغییرات ناشی از انقلاب نیز بالاتر و در حیطههای مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی (داخلی و سیاست خارجی) و اقتصادی است.
انقلاب اسلامی هم از نظر حجم داخلی ناشی از انقلاب و هم میزان تأثیرگذاری بینالمللی و هم از نظر اقشار و گروههای شرکتکننده و میزان حضور مردمی در صحنه، سرآمد انقلابهای معاصر است. از نظر مقایسهای صاحبنظران متفقالقولند که تقریباً تمامی اقشار مردم - که به همین دلیل به این انقلاب فراطبقاتی نیز گفته میشود - به جز جمعیت اندکی یعنی وابستگان رژیم پهلوی در صحنهی انقلاب حضور یافتند. این حضور بسیار گسترده و بینظیر به رهبری قاطع و هوشیارانهی حضرت امام (ره) توانست به سرعت در همهی شهرها و روستاها، صحنه را در اختیار گرفته و امکان هر گونه ابتکار عملی را از رژیم شاه و حامیانش سلب و انقلاب را به سرعت و با تلفات و خسارات نسبی کمتر به سوی پیروزی رهنمون گردد.
در حالی که میدانیم حضور و مشارکت مردمی در انقلابهایی مانند انقلاب سال ۱۷۸۹ فرانسه و انقلاب سال ۱۹۱۷ روسیه بسیار پایین و فقط شامل برخی از اقشار اجتماعی بوده است.
در ۴۰ سال گذشته حضور مردم در صحنه نیز همواره انقلاب را از نقشهها و توطئههای ضدانقلاب داخلی و حامیان خارجیاش حفظ نموده است که به عنوان نمونه میتوان به حضور مردم در صحنهی دفاع مقدس، حل فتنههای ۱۳۷۸ و ۱۳۸۸ و غیره اشاره نمود. بنابراین، انقلاب اسلامی مردمیترین انقلاب معاصر و بزرگترین آنهاست. نگاهی به نتایج و پیامدها و تغییرات مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایجاد شده در ۴۰ سال گذشته نیز این ویژگی را کاملاً تأیید میکند.
ب – انقلاب اسلامی و چهل سال بدون خیانت به آرمانها:
همانطور که رهبری معظم انقلاب در بیانیهی گام دوم فرمودند آرمانهای این انقلاب، آزادی، اخلاق، معنویت، عدالت، استقلال، عزت، عقلانیت و برادری به دلیل سرشته بودن با فطرت هرگز بیمصرف نمیشوند. انقلاب اسلامی ایران، تنها انقلابی است که در این ۴۰ سال به خوبی آرمانهایش را حفظ نموده و همچنان از آنها دفاع، بر آنها تأکید و برای دستیابی به آنها تلاش میکند. این امر زمانی بهتر درک میشود که به سرنوشت آرمانهای انقلابهای معاصر دیگر توجه کنیم:
۱- در انقلاب سال ۱۷۸۹ فرانسه، شعار انقلابیها در ابتدا آزادی و برابری بود، هیچ معنی و مصداق روشنی نداشت و همراه با تفرقهی رهبران انقلابی، ابتدا به مشروطهی سلطنتی میرابو (۱۷۹۱)، سپس به جمهوری بورژوازی دانتون (۱۷۹۲) و بعد از آن به جمهوری مساوات روبسپیر ۱۷۹۳ انجامید. سپس در ۱۷۹۹ و بعد از شکست "حکومت هیئت مدیره" که در ۱۷۹۵ به قدرت رسیده بود؛ "امپراطوری اول" به ریاست ناپلئون ایجاد و با شکست او در جنگهای ناپلئونی در ۱۸۱۵ انقلاب پایان یافت.
۲- در انقلاب اکتبر سال ۱۹۱۷ روسیه که به رهبری لنین صورت گرفت، محور شعارها مقابله با غرب امپریالیست بود که به دلیل درگیری در جنگهای امپریالیستی ضعیف شده و دچار انقلابهای سوسیالیستی خواهد شد. اما در دورهی جوزف استالین، اتحاد شوروی در جنگ جهانی دوم در کنار امپریالیستها قرار گرفت و سپس در سال ۱۹۵۶ قدرت در دستان خروشچف قرار گرفت که معتقد به تشنجزدایی با غرب (دتانت) بود و با توجه به ورود دنیا به بمب هستهای میگفت که بمب اتم طبقه نمیشناسد. در این زمان جنگ سرد مسکو – پکن مهمتر از جنگ سرد مسکو – واشنگتن بود. چین نیز در ۱۹۴۹ دستخوش انقلاب مارکسیستی به رهبری مائو شده بود.
۳- در انقلاب ۱۹۶۲ الجزایر، الجزایریها با شعار اسلام دین ماست، الجزایر وطن ماست و عربی زبان ماست، به نبرد با فرانسویهایی پرداختند که تصور نمیکردند روزی باید الجزایر را ترک کنند و در اقدامی طولانیمدت به تغییرات فرهنگی در الجزایر نیز همت گمارده بودند. ملت الجزایر موفق شد در سال ۱۹۶۲ فرانسویها را از کشور خود اخراج کند، اما دولتمردان الجزایری از شعارهای انقلابی و به ویژه استقلال به دست آمده و شعارو حفظ هویت فرهنگی خود دفاع نکردند و به همین نسبت امروزه الجزایر را پیشرفته و کاملاً مستقل نمیبینیم.
ج – انقلاب اسلامی و پایان یک دوره انحطاط تاریخی:
دورهی سلطنت قاجار و پهلوی با ویژگیهایی مانند استبداد، عقبماندگی از قافلهی علم و فناوری و وابستگی به قدرتهای خارجی، کشور ما را وارد یک دوره و روند انحطاط و سراشیبی نموده بود. در دورهی طولانی حکومت قاجارها، به ویژه در دورهی ناصرالدین شاه قاجار، روسها و انگلیسیها در کشور و مقامات نفوذ گستردهای داشتند و با گرفتن امتیازات سیاسی و اقتصادی متعدد، این انحطاط را شدت میبخشیدند. در این دوره بخشهای بزرگی از کشور در شمال و شرق از دست رفت.
دورهی حکومت پهلویها نیز که با کودتای رضاخان شروع شد و با سقوط او و روی کارآمدن محمدرضا و سپس کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ادامه یافت، دارای این ویژگیها و عقب ماندگی بود و بر این انحطاط صحه میگذاشت:
۱- ویژگی استبدادی رژیم پهلوی زبانزد خاص و عام بوده و به ویژه در دورهی رضاخانی و نیز از زمان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به بعد در دورهی محمدرضا شاه که در آن ساواک همهی محافل را کنترل و با انواع شکنجهها گروه عظیم زندانیان سیاسی و با القای ترس در جامعه یک آرامش ظاهری پدیده آورده بود.
۲- وابستگی به قدرتهای خارجی و نبودن استقلال، ویژگی دیگر رژیم پهلوی بود. چرچیل و روزولت در کنفرانس تهران (۱۹۴۳ میلادی) در مورد رضاشاه گفتند که خودمان او را آوردیم و خودمان او را بردیم. همچنین کودتای آمریکایی ۲۸ مرداد، تصویب لایحهی کاپیتولاسیون در ۱۳۴۳ و نیز تبدیل محمدرضا پهلوی به ژاندارم آمریکا در منطقه براساس دکترین دوستونی نیکسون بعد از شکست آمریکا در نبرد ویتنام بیانگر وابستگی او به بلوک غرب بود. هم چنین در زمان او بحرین که از نظر تاریخی همواره بخشی از ایران بوده است، از کشور جدا گردید.
۳- عقب ماندگی در علم و فناوری ویژگی بارز دیگر رژیم پهلوی و سرعت پیشرفت علم در این زمان صفر بود. در مراکز دانشگاهی و نهادهای علمی تولید علم صورت نمیگرفت و بیشتر نیروی مدیریتی لازم برای خدمت در شرکتها به علاوهی پزشکان مورد نیاز کشور از خارج وارد میشد. همزمان با افزایش جهانی بهای نفت، تعدادی صنایع مصرفی ایجاد شده بود که یا از نظر مواد اولیه وابسته به واردات و یا اساساً مونتاژی بودند.
وقوع پیروزی انقلاب اسلامی به این دورهی انحطاط تاریخی پایان داد و به ایجاد نظام مردمسالاری دینی، مستقل از قدرتهای بیگانه و سریعاً در حال پیشرفت انجامید:
۱- انقلاب اسلامی توانست پس از کسب پیروزی با توجه به اصالت نیروی انقلابی، -اصالت آرمانها و رهبری و مردم معتقد_ به سرعت نظام سیاسی جدید را بر مبنای نیروی مردمسالاری دینی _ نقش واقعی مشارکت مردمی در سیاست_ و به گونهای که در این نظام با همهی مقامات عالیرتبه و حتی برخی مقامات پایینتر، با رأی مردم برگزیده میشوند، بنیاد بگذارد.
۲- همچنین انقلاب اسلامی با مبنا قراردادن سیاست نه شرقی نه غربی، اصل «عزت، حکمت و مصلحت»، تأکید بر تقابل اسلام با استکبار و حمایت از نهضتهای رهاییبخش باعث تغییرات آشکار در هندسهی قدرت در منطقه و اقتدار نهضت بیداری اسلامی بر مبنای الگوی مقاومت در برابر سُلطهی آمریکا و صهیونیسم گردیده است.
۳- انقلاب اسلامی کشور را از عقبماندگی در علم و فناوری دور و به یک کشورِ دارای رکورد در پیشرفت (شتاب پیشرفت ۱۱ برابر متوسط جهانی) تبدیل نمود.
همانطور که رهبری معظم انقلاب اشاره فرمودند: «جمهوری اسلامی ایران از شرایط بالقوهی بسیار خوبی برای تداوم پیشرفت مانند در اختیار داشتن ۷ درصد معادن جهان و موقعیت جغرافیایی عالی میان شمال، جنوب، شرق و غرب سواحل جهانی در دریا، نیروی انسانی متخصص فراوان جوان، بازار بزرگ و ۱۵ همسایه با جمعیت ۶۰۰ میلیون نفری برخوردار است؛ آنچه بسیار مهم است داشتن امید و نگاه خوش بینانه به آیندهای درخشان است.»
#نظریه_نظام_انقلابی
#گفتگو
#دکتر_مصطفی_ملکوتیان
بسم الله الرحمن الرحیم
⛔️پسر نوح⛔️
✍ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی
«فصل سوم»
قسمت: چهل و چهارم
تهران_ دفتر کار تهران
برگ های کاهو خودش به خودی خود خیلی خوشمزه و مفید هست اما بعضیا بیشتر علاقه به ساقه کاهو دارند. اگر بخوان به ساقه برسن، باید از برگ ها شروع کنند و عبور کنند تا به ساقه برسن و ازش استفاده کنند.
راحله و کسانی که باهاشون ارتباط داشت، حکم ساقه داشتند. دقت کنید لطفا ! حتی ریشه هم نه! بلکه ساقه. و من و تیمم مامور قطع کردن ساقه بودیم. بازم تاکید میکنم: مامور قطع ریشه نه! بلکه فقط خود ساقه! لابد ریشه را به تیم های قوی تر سپرده بودند. به خاطر همین، ما برگ ها را جدا کردیم و هر کدوم به دردمون میخورد مصرف کردیم و هر کدومش مربوط به ما نمیشد به گروه های دیگه تحویل دادیم.
اما ... در رسیدن به ساقه، همیشه جای اتصال برگ ها به چشم میخوره و نمیشه به راحتی صاف صوفش کرد. مثلا همین آسید رضای پرونده ما با اینکه ساقه نبود و یکی از برگ و بَرج های پرونده بود، اما خودشو توی دردسر بزرگی انداخت. چرا؟ حالا عرض میکنم...
پس از دستگیری خانم دومش، مستاصل میشه و نمیدونه چیکار کنه؟ حتی یه تماس هم با من نگرفت و روی حرف زدن با من نداشت. چون خیلی زیاد نه ... اما تا حدی از هویت خانم دومش آگاه بود و میدونست چه عتیقه ای هست و تازه اول راهشه و قراره سازمان دهی اثرگذاری در جامعه مذهبی زنان قمی که متصل به متین و اینا بودند داشته باشه.
اشتباه بزرگ و نابخشودنی آسید رضا این بود که با خطی که فقط دو سه روز بود از دوستاش گرفته بود و اون خط، حدودا سه چهار ماه راکد و بلااستفاده بوده (و خیال جمع بود که مثلا ما به همین راحتی دور میخوریم اما نمیدونست که اگه قرار باشه هر متهم یا مجرمی با یه خط دیگه ادامه بده و ما نتونیم ظرف مدت چند ثانیه کشفش کنیم باید فاتحه کشور و امنیت و همه چیزو خوند) ، برای خط به اصطلاح امن راحله تماس میگیره و آمار میده که آره ... ساجده دستگیر شده ... من خیلی ترسیدم ... احتمالا نفر بعدی خودتی ... متین هم دو سه شبه که دستگیر شده ... حاج آقا هم حالش خوب نیست ... دستش رو قلبش هست و همش میگه متین! ... الان چیکار کنیم؟ و تکلیف چیه؟
حالا صدای نفس من و حیدر نمیومد و بی صبرانه میخواستیم ببینیم راحله چه تدبیری میکنه و چه مهره ای میریزه وسط؟!
که دیدیم راحله یه نفس عمیق کشید و خیلی حساب شده و مثلا با وقار گفت (البته من جملات وسطش را حذف کردم تا راحت تر مطالعه کنید) : «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم ... افوض امری الی الله ... ان الله بصیر بالعباد ... آرام باشید سید بزرگوار! به جدتوت توسل کنید. به جناب موسی بن جعفر! به کسی که عمری را در زندان های ظلم و جور سر کردند ... بگین تحصن کنن ... زن و بچه ها و اهل بیت ایشون باید تحصن کنن ... به فدک و دو سه جای دیگه هم میسپاریم که رسانه ای بشه ... که چرا پسر بزرگ مرجعیت مظلوم شیعه را دوباره دستگیر کردن؟ دختر کوچولشون چطوره؟ هنوز چادر عربی زیبا به سر میکنه؟ باید اینبار با تاسی به رقیه خاتون، با اشک های مظلومانش و سوز پدری بودنش، ارکان رژیم را بلرزونه! برین توکل کنین بر خدا ... از این پیچ هم عبور میکنیم... ضمنا دیگه تماس نگیرید ... اگر لازم شد شماره و کانال جدیدم را خدمتتون معرفی میکنم ... سلام حقیر به حضرت آقا برسونید... فی امان الله!»
لطفا همین حالا دوباره برگردین و یکی دو بار دیگه جملات راحله را با دقت و تصور دقیق حال و هوای راحله و بیقراری آسید رضا از دستگیری زنش بخونید. من و حیدر مونده بودیم که با یه مرجع و استاد اخلاق هفتاد ساله روبرو هستیم یا با یه خانم مجتهده و کاریزما ؟! آخه تیپش که از دوربین داشتیم رصد میکردیم، چادری اما جوری که فوق فوق العاده جذاب و های کلاس ... (از اونا که اگه توصیفش کنم بازم جماعت از ما بهترون میگن نگو که حال بچه های مردم بد میشه و روم به دیوار گمراه میشن!) ... اما جملات هوشمندانه و حساب شده و دل قرص کن در حدّ حضرت آیت الله العظمی!
به حیدر گفتم: به بچه های قم گرا بده ... بگو دو تا کار در دستور دارن: یکی اینکه میخوان تحصن کنن و رولسیون مظلومیت بچینن! و یکی دیگه هم این که میخوان رسانه ای بشه و دارن سناریو میچینن!
حیدر فورا اقدام کرد و اطلاع داد. در همون لحظه داوود اومد پشت خط و گفت: حاجی مثل اینکه دارن میرسن ... بیش از یک ساعت شده ... جنت آباد هستن ...
گفتم: آره ... دارم میبینم ... چیز خاصی دیدی؟
گفت: نمیدونم خاص باشه یا نه؟ اما یه ماشین آریو پشت سرمون هست!
گفتم: صبر کن یه لحظه ... آهان ... دیدمش ... خب؟ از کی پشت سرته؟
گفت: 11 دقیقه است.
گفتم: خیره انشاالله ... کوچه بعدی سمت چپ بپیچ و وارد خیابون اصلی بشو و برگرد سر چارراه! انگار اصلا منصرف شدی به مسیرت ادامه بدی!
گفت چشم و همین کارو کرد.
به حیدر گفتم: آمار این آریو را دربیار!
آمارش درآورد و چیز خاصی نداشت ... اما نکتش اینجا بود که روی جی پی اس من، دقیقا همون جا پارک کرد که راننده راحله هم توقف کرد و راحله از ماشین پیاده شد.
به نزدیک ترین واحد سیار اونجا دستور آمار دادم. اما داوود فورا اومد پشت خط و گفت: حاجی لغو دستور بزن... خودم هستم.
گفتم: خیلی هم عالی. ببین چه خبره؟ ما الان آمار صوت و صدا میخوایم اما گوشی هایی که با راحله و رانندش هست جوابگوی ما نیست...
همینو گفتم که یهو صدای بدی شنیدم...
صدای ترمز شدید ماشین و کشیده شدن خیلی بد لاستیک روی آسفالت!
معمولا بعد از صدای بد لاستیک روی آسفالت، صدای محکم برخورد کردن ماشینا به هم میاد. اما اون لحظه اینقدر صدا بلند و گوش خراش بود که برای چند ثانیه گوشیو از گوشامون برداشتیم!
گفتم: داوود صدامو داری؟ داوود ...
چیزی نگفت ...
اما انگشتش هنوز روی شاسی بود و صداها را میشنیدم ...
گفتم: داوود جان! هستی؟ چی شده؟
بی مزه ی مو فرریِ ریش پرفسری جواب داد: خب خدا را شکر که حداقل یه جان از شما شنیدیم! داووووود جااان ! هستم حاجی... ردیفه ...
گفتم: چی شده؟
گفت: راستش برگشتم پشت سر همون آریو ... دیدم آقای الف سوارش هست ... دنبال من نبودن ... داشتن مسیر خودشون میرفتن ... الف پیاده شد و رفت همون آپارتمانی که راحله رفته بالا!
گفتم: خیلی خب ... این صدای چی بود ...
گفت: هیچی ... از عقب بهم زدند ... از بس من و رانندم حواسمون به این دو تا بود ... الان یه عقب دادیم در راه خدا ...
گفتم: ولش کن ... بسپار به راننده ... خودت درگیر نشو ... برو ببین اونجا چه خبره؟ چرا سیگنال از گوشیاشون ندارم؟
گفت: چشم ... یا علی !
ادامه دارد...
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
@mohamadrezahadadpour
#بیانات در مراسم اعطای #نشان_عالی_ذوالفقار به #فرمانده_نیروی_قدس_سپاه_پاسداران
بسم الله الرّحمن الرّحیم
مجاهدتهای در راه خدا با این چیزها قابل مقابله و قابل جبران نیست. خدای متعال میفرماید: «إِنَّ اللهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ»(۱) آنچه در برابر مجاهدت در راه خدا وجود دارد و خدای متعال در مقابل تقدیم کردن و روی دست گرفتن جان و مال در راه خدا قرار داده، بهشت است، رضای خدا است. آن چیزهایی که در دست و بال ما است -چه تشکّر زبانیمان، چه تشکّر عملیمان، چه نشانمان، چه درجهای که میدهیم- چیزهایی است که بر حسب محاسبات مادّیِ دنیایی قابل ذکر است امّا بر حسب محاسبات معنوی و الهی قابل ذکر نیست. الحمدلله همهی شماها این مجاهدتها را کردید، تلاش کردید. الحمدلله خدای متعال به این برادر بسیار عزیزمان -آقای سلیمانی-(۲) هم توفیق داده. ایشان بارها، بارها، بارها جان خودشان را در معرض تهاجم دشمن قرار دادهاند، در راه خدا، برای خدا و مخلصاً لِلّه؛ و مجاهدت کردهاند. انشاءالله خدای متعال به ایشان اجر بدهد و تفضّل کند و زندگی ایشان را با سعادت، و عاقبت ایشان را با شهادت قرار بدهد، البتّه نه حالا. هنوز سالها جمهوری اسلامی با ایشان کار دارد. امّا بالاخره آخرش انشاءالله شهادت باشد. انشاءالله مبارکتان باشد.
۱) سورهی توبه، بخشی از آیهی ۱۱۱: «درحقیقت، خدا از مؤمنان، جان و مالشان را به [بهای] اینکه بهشت برای آنان باشد، خریده است؛ همان کسانی که در راه خدا میجنگند و میکُشند و کشته میشوند. ...»
۲) سردار سرلشکر پاسدار #قاسم_سلیمانی ، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
ادامه #بیانات در #دیدار_اعضای_مجلس_خبرگان_رهبری
بخش دوم (اخر)
خب، بیستودوّم بهمنِ امسال از سالهای قبل قویتر و شلوغتر بود، چه کسی کرد این کار را؟ کدام عامل، کدام آدم میتواند ادّعا کند که من مؤثّر بودم در این قضیّه؟ ما هر چه نگاه میکنیم، جز دست قدرت الهی چیز دیگری نبود. همه گفتند که امسال در جاهای مختلف بهتر از سالهای قبل بوده؛ این جز قدرت الهی چیز دیگری نیست، این دست قدرت خدا است. یک وقتی در دوران بیماری امام (رضوان الله علیه) که من یک چیزی را گفتم که این کار خدا بود و یک موفّقیّتی بزرگی بود، ایشان به بنده گفتند که من از اوّل انقلاب یا از اوّل کار -یک چنین چیزی- تا حالا میبینم که یک دست قدرتی دارد کارهای ما را پیش میبرد. من عین عبارت ایشان را بعد که بیرون آمدم نوشتم حالا الان [عین عبارت] یادم نیست؛ [فرمودند] یک دست قدرتی را میبینم. واقع قضیّه همین است؛ دست قدرتی است که دارد این کارها را انجام میدهد. منتها این دست قدرت خدا برای این است که اگر چنانچه ما رفتارمان را خوب کنیم، رحمت خدای متعال شامل خواهد شد. اَللهُمَّ اِنّی اَسئَلُکَ موجِباتِ رَحمَتِک؛(۱۵) موجبات رحمت دست ما است.امام (رضوان الله علیه) فرمود خرّمشهر را خدا آزاد کرد؛ این همه جوانها آنجا مجاهدت کردند، شهید شدند، کار کردند، [امام فرمود] خدا آزاد کرد؛ این درست است؛ خدا آزاد کرد. میتوانستند همین قدر شهید بدهند و هیچ اتّفاقی هم نیفتد. در عملیّات رمضان، -در جنگی که همان وقتها انجام گرفت- خدا نخواست ما فتح کنیم امّا در خرّمشهر اتّفاق افتاد؛ این ارادهی الهی بود. این در مواجههی با حوادث خرسندکننده و حوادث مثبت بود.
در مواجهه با حوادث سخت مثل همین تحریم که یک حادثهی سخت است، یا فرض بفرمایید مثل حملهی نظامی، حرکت نظامی -اینها حوادث سختی است که از طرف دشمن ممکن است تحمیل بشود- اینجا هم خدای متعال دستور خودش را و روش درست را به ما یاد داده: وَ لَمّا رَءَا المُؤمِنونَ الاَحزابَ قالوا هذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُه وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسولُه وَ ما زادَهُم اِلّا ایمانًا وَ تَسلیمًا.(۱۶) ما توقّع نداشتیم که حکومت اسلامی در دوران سیطرهی مادّیّت و حکومتهای مادّی در دنیا به وجود بیاید و مادّیّون دنیا که همهی قدرتهای مادّی را هم دارند، ساکت بنشینند تماشا کنند؛ معلوم بود که معارضه میکنند، معلوم است که اگر بتوانند تحریم میکنند، معلوم است که اگر بتوانند جنگ نظامی میکنند؛ ما باید کاری بکنیم که به فکر نیفتند این کارها را بکنند و اگر به فکر افتادند و اقدام کردند، سرکوب بشوند؛ وَالّا توقّعِ اینکه دشمن به ما حمله نکند، توقّعِ درستی نیست. بنابراین، این هم دستور الهی است.
در مواجههی با حوادث نباید دچار ترس و دلهره شد. اَلا اِنَّ اَولِیاءَ اللهِ لا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون؛(۱۷) این [آیه] در سورهی یونس است؛ نگاه کردم، در سورهی بقره [هم] شاید چهار پنج جا(۱۸) «لا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لاهُم یَحزَنون» در مورد مؤمنین آمده. خب این به خاطر ایمان است، به خاطر ارتباط با خدا است، به خاطر قبول ولایت الهی است؛ خوف و مانند آن نباید باشد. امام (رضوان الله علیه) واقعاً نمیترسید. ما یک وقتی خدمت ایشان نشسته بودیم -همان اوّل انقلاب؛ همان وقتهایی که با آن بندهخدا(۱۹) یکودو داشتیم سر قضایای نیروهای مسلّح و این حرفها- بنده به ایشان گفتم «علّت اینکه شما مثلاً فلان جمله را دربارهی فلان شخص گفتید این است که میترسید ...»؛ میخواستم بگویم «میترسید که نیروهای مسلّح مثلاً بدشان بیاید»، تا گفتم «میترسید»، ایشان همین جور بلافاصله گفتند «من از هیچ چیز نمیترسم». ایشان منتظر نشدند که متعلَّق ترس را بگویم؛ تا گفتم «شما میترسید»، ایشان گفتند «من از هیچ چیز نمیترسم». واقعاً هم همین جور بود؛ ایشان از هیچ چیز نمیترسید. «اَلا اِنَّ اَولِیاءَ اللهِ لا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون» یعنی این. چرا بترسد؟ انسان بزرگی مثل او واقعاً همین جور بود.
در آن دوگانهی امیدواری و نومیدی، دچار نومیدی هم نباید بشویم: لا تَایئَسوا مِن رَوحِ اللهِ اِنَّه لا یَایئَسُ مِن رَوحِ اللهِ اِلَّا القَومُ الکّْفِرون(۲۰) -که در سورهی یوسف است- این مربوط به مسائل دنیایی است؛ «لا تَایئَسوا مِن رَوحِ الله» مربوط به مسائل معنوی نیست، مربوط به پیدا کردن یوسف است: یابَنِیَّ اذهَبوا فَتَحَسَّسوا مِن یوسُفَ وَ اَخیهِ وَ لا تَایئَسوا مِن رَوحِ الله؛(۲۱) «لا تَایئَسوا مِن رَوحِ الله» در پیدا کردن یوسف، که یک امر دنیایی است. پس بنابراین، این «لا تَایئَسوا مِن رَوحِ الله» یک امر کلّی است در امور دنیایی. البتّه در امور اخروی هم همین جور است امّا آیه در مورد امور دنیایی است. لا تَایئَسوا! چرا انسان مأیوس باشد؟ نخیر، ما امیدواریم که بتوانیم بینی این قدرتهای مستکبر را به خاک بمالیم و رغم اَنفشان(۲۲) کنیم؛ میتوانیم این کار را [بکنیم]، امیدواریم؛ [اگر] تلاش کنیم، همّت کنیم، بخواهیم، به خدا توکّل کنیم، از خدا بخواهیم، میشود.
دچار شتابزدگی و بهانهگیری هم نباید بشویم. یکی از چیزهایی که واقعاً ماها همه -من، شما آقایان- در شهرها، در خُطَب نماز جمعه، در بین طلّاب، فضلا، حوزههای علمیّه باید به آن توجّه بدهیم، این است که یکی از عیوب کار، این بیصبری و شتابزدگی است؛ مرتّب آدم پا به زمین بزند که «آقا چرا نشد؟ چرا نشد؟» خب هر چیزی قدری دارد، هر چیزی اَجَل و اَمَدی(۲۳) دارد، همه چیز باسرعت انجام نمیگیرد. یک وقتی یک نفری آمد خدمت امام و به ایشان از وضع دولت شکایت کرد -آن وقت بنده رئیسجمهور بودم- یک چیزی گفت؛ امام به او یک جملهای گفتند که من یادم نمیرود، گفتند «آقا! ادارهی کشور سخت است»؛ بنده که خودم رئیسجمهور بودم، وقتی امام این را گفتند واقعاً از ته دل این را تصدیق کردم. خیلی از کارها حتماً باید بشود و باید برای آن آماده شد و باید کمر همّت بست، منتها تا رسیدن به آنجا یک مقداری فرصت لازم است. این شتابزدگی و پا به زمین کوبیدن و احساس اینکه دیر شد، احساس خوبی نیست.
بنده اینجا این آیهی شریفه را یادداشت کردهام که قضیّهی حضرت موسیٰ است وقتی که برگشت و الواح را آورد و دید که آن قضایای گوساله اتّفاق افتاده. قالَ یقَومِ اَلَم یَعِدکُم رَبکُم وَعدًا حَسَنًا؛ خب خدا که به شما وعده داده که زندگی شما را درست خواهد کرد؛ اَفَطالَ عَلَیکُمُ العَهد، آیا طول کشیده؟ مگر از زمانی که بایستی وعدهی الهی انجام بگیرد گذشته که شما این جور بیصبری میکنید؟ خب صبر کنید، خدای متعال وعدهی خودش را عملی خواهد کرد. حُسن ظنّ به خدای متعال -که من یک بار دیگر در همین جلسه عرض کردهام(۲۴)- یک چیز لازمی است و سوء ظنّ به وعدهی الهی که «چرا نشد، چرا نشد؟» جدّاً مذموم است در آیات؛ اَفَطالَ عَلَیکُمُ العَهدُ اَم اَرَدتُم اَن یَحِلَّ عَلَیکُم غَضَبٌ مِن رَبکُم.(۲۵) من احتمال میدهم «یًّاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لاتَکونوا کَالَّذینَ ءاذَوا موسیٰ فَبَرَّاَهُ اللهُ مِمّا قالوا»(۲۶) اشارهای به این باشد: «وَاِذ قالَ موسیٰ لِقَومِه! یقَومِ لِمَ تُؤذونَنی وَقَد تَعلَمونَ اَنّی رَسولُ الله»(۲۷) احتمالاً اشارهای به این است که مرتّب فشار میآوردند که «آقا، چرا نشد، چرا نشد؟» که البتّه اینها مال بعد از نجات از دست فرعون است، امّا قبل از نجات از دست فرعون هم همین جور بود؛ قالوِّا اوذینا مِن قَبلِ اَن تَأتِیَنا وَ مِن بَعدِ ما جِئتَنا،(۲۸) به حضرت موسیٰ اعتراض میکردند که حالا هم که تو آمدهای، باز [برای] ما همان اذیّتها وجود دارد؛ یعنی ایرادهای بنیاسرائیلی که میگویند، واقعاً همین جور است؛ باید مواظب باشیم که اینها دامن ما را نگیرد.
خب، یک مسئلهی دیگر که باز این را هم عرض کنیم، مرزبندی با دشمن برای مصونیّت از تهاجم نرم [است]. یکی از کارهای بسیار لازم همین است که ما نگذاریم مرزمان با دشمن کمرنگ بشود. مرزبندی با دشمن، اگر مرزبندی با دشمن نبود و مرز، برجسته نبود، عبور از این مرز -چه از این طرف به آن طرف، چه از آن طرف به این طرف- ممکن میشود؛ درست مثل مرزهای جغرافیایی. اگر مرزِ جغرافیایی نباشد و برجسته نباشد، خب از آن طرف یک نفری بلند میشود میآید اینجا نفوذ پیدا میکند؛ آدم قاچاقچی، آدم دزد، آدم جاسوس از آن طرف میآید این طرف؛ از این طرف هم یک آدم غافل، آدم خوابآلوده از مرز عبور میکند میرود آنجا گیر میافتد. مرز اعتقادی و مرز سیاسی هم عیناً همین جور است؛ وقتی که مرز روشن نبود، دشمن میتواند نفوذ کند، میتواند خدعه کند، میتواند فریبنده عمل بکند، میتواند بر فضای مجازی مسلّط بشود. اگر مرز با دشمن روشن بود، تسلّط او بر فضای مجازی، بر محیط فرهنگی به این آسانی نخواهد بود؛ این هم یک مطلب است که در آیهی شریفهی «لا تَتَّخِذوا عَدُوّی وَ عَدُوَّکُم اَولِیاءَ تُلقونَ اِلَیهِم»، تا میرسد به اینجا که «تُسِرّونَ اِلَیهِم بِالمَوَدَّةِ وَ اَنَا اَعلَمُ بِما اَخفَیتُم»،(۲۹) خدای متعال از این منع کرده که ما با دشمن به این صورت برخورد بکنیم. این هم یک نکته است.
این مرزبندی با دشمن که عرض کردم، یک حاشیهای دارد که آن حاشیه هم به نظر من خیلی مهم است و آن، همه را دشمن به حساب نیاوردن [است]؛ این هم یک مسئلهِی مهم [است]. گاهی اوقات هست که ما به خاطر تعصّبمان علیه دشمن -که آن تعصّب، بجا هم هست، تعصّب خوبی است- یک نفر تا یک حرفی میزند که با آن چیزی که رؤیت ما نسبت به دشمن است موافق نیست، این [فرد] را متّهم میکنیم که تو با دشمن هستی؛ این درست نیست. خب الان فرض بفرمایید که در داخل کشور راجع به فلان کنوانسیون، راجع به فلان موضوع بینالمللی مِن باب مثال، بحث هست و یکی مخالف است، یکی موافق است؛ هیچ دلیل ندارد که آن که موافق است، آن کسی را که مخالف است متّهم کند؛ یا آن که مخالف است، آن کسی را که موافق است متّهم کند؛ خب دو نظر است، دو استدلال است؛ این [یکی] استدلال او را قبول ندارد، او هم استدلال این را قبول ندارد. متّهم نکردن یکدیگر، به جان خودی نیفتادن، همان مطلبی است که قبلاً هم عرض کردم؛ یعنی ما مرزبندی را با دشمن از دست ندهیم؛ مسئلهی مرزبندی با دشمن خیلی مهم است امّا این موجب این نشود که تا دیدیم کسی مثلاً یک خُردهای در یک نقطهای با ما اختلاف نظر دارد، فوراً او را به دشمن وصل کنیم، بگوییم این [فرد] عامل دشمن است؛ نه، این هم به نظر ما درست نیست.
من در پایان دو نکته را عرض کنم: اوّلاً تهاجم حدّاکثری دشمن، به بسیج حدّاکثری نیروها احتیاج دارد. امروز تهاجم دشمن حدّاکثری است؛ یعنی از همهی امکانات و وسایلشان دارند استفاده میکنند؛ در درجهی اوّل آمریکاییها، در حاشیه و ذیل آنها صهیونیستها یعنی حکومت صهیونیستی؛ و در کنار و پشت سر آنها هم عموماً غربیها و همهی اروپاییها. حالا الان مثلاً فرض کنید در اروپا منع خرید نفت بعضی از کشورهای اروپا هم از طرف آمریکا برداشته شده امّا از ما نفت نمیخرند؛ خب این دشمنی است دیگر؛ یعنی این هیچ وجه دیگری ندارد؛ منتها این یک نوع دشمنی است، یک نوع خاصّ دشمنی است؛ بسیجِ حدّاکثری کردهاند؛ بارها آمریکاییها تکرار کردند که تحریمی که ما علیه ایران وضع کردیم، شدیدترین تحریم در طول تاریخ است، راست هم میگویند. بنده هم یک وقت در صحبت در جوابشان گفتم که شکستی هم که آمریکا در مقابل این قضیّه خواهد خورد، سختترین شکست در طول تاریخ است برای آمریکا انشاءالله؛(۳۰) اگر ما انشاءالله درست همّت کنیم و درست حرکت کنیم و پیش برویم. بنابراین بسیجِ همهی امکانات لازم است. در مقابل تهاجم حدّاکثری، بسیج حدّاکثریِ امکانات لازم است؛ این یک نکته.
نکتهی دوّم هم اینکه اساس کار، ذکر الهی است: وَلا تَنِیا فی ذِکرِی.(۳۱) خدای متعال به موسیٰ و هارون در آن موقعیّت حسّاس که دو نفر آدم تنها دارند میروند به طرف یک قدرت جبّار قهّار مسلّطی مثل فرعون با آن همه امکانات، فرمود: وَلا تَنِیا فی ذِکرِی؛ مواظب باشید. بارها فرمود: لا تَخافا اِنَّنی مَعَکُما اَسمَعُ وَاَرى(۳۲) -من کمکتان میکنم، من حمایتتان میکنم- امّا این را هم فرمود که «لا تَنِیا فی ذِکرِی»؛ کوتاهی نکنید. ذکر الهی وسیله و مایهی همهی این تواناییهایی است که شمردیم و عرض کردیم که بایستی به کار گرفته بشود و استفاده بشود؛ ذکر الهی زمینهی همهی اینها است.
امیدواریم انشاءالله خدای متعال به ما و شما توفیق ذکر و توفیق توجّه به خدای متعال را عنایت کند و وعدهی خودش را در حقّ این ملّت، در حقّ این امّت انشاءالله بزودی تحقّق ببخشد.
ضمناً این را هم عرض بکنیم: شنیدم بعضیها گفتند فلانی میگوید «جوانگرایی یعنی پیرزدایی»؛ بنده این را رد میکنم، مراد من پیرزدایی نیست. جوانگرایی یک معنایی است، باید روی آن فکر کرد، تأمّل کرد؛ یک معنای روشنی از جوانگرایی داریم؛ معنایش پیرزدایی نیست.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) در ابتدای این دیدار -که در پایان ششمین اجلاس دورهی پنجم مجلس خبرگان برگزار گردید- آیتالله احمد جنّتی (رئیس مجلس خبرگان رهبری) و آیتالله محمّدعلی موحّدیکرمانی (نایبرئیس مجلس خبرگان رهبری) گزارشی ارائه کردند.
۲) آیتالله سیّدمحمود هاشمیشاهرودی
۳) آیتالله محمّد مؤمنقمی
۴) تنگناها
۵) نهجالبلاغه، نامهی ۳۱؛ «در هر جا که باشد، برای خدا به هر دشواری تن در ده.»
۶) دوراندیشی
۷) کافی، ج ۸، ص ۲۴؛ «اگر تقوا نبود، زیرکترین عرب بودم.»
۸) زیرکتر، زرنگتر
۹) پیمانهای محکم
۱۰) صحیفهی امام، ج ۱۱، ص ۱۲۱؛ سخنرانی در جمع پاسداران تهران (۱۳۵۸/۹/۴)
۱۱) امالی صدوق، ص ۶۱۹؛ «و از ماجرای بزرگ پسر ابوسفیان یاد کن»
۱۲) سورهی نصر، آیات ۱ تا ۳؛ «هنگامى که یارى خدا و پیروزى فرارسد. و مردم را ببینى که گروهگروه در دین خدا درآیند، پس پروردگارت را همراه با ستایش تسبیح گوى، و از او آمرزش بخواه، که او همواره توبهپذیر است.»
۱۳) سورهی انفال، بخشی از آیهی ۱۷؛ «... هنگامى که به سوى دشمنان تیر پرتاب کردى، تو پرتاب نکردى بلکه خدا پرتاب کرد ...»
۱۴) صحیفهی سجّادیّه، دعای سیونهم (با اندکی تفاوت)
۱۵) مصباحالمتهجّد، ج ۱، ص ۶۱
۱۶) سورهی احزاب، آیهی ۲۲؛ «و چون مؤمنان دستههاى دشمن را دیدند، گفتند: "این همان است که خدا و فرستادهاش به ما وعده دادند و خدا و فرستادهاش راست گفتند"، و جز بر ایمان و فرمانبُردارى آنان نیفزود.»
۱۷) سورهی یونس، آیهی ۶۲؛ «آگاه باشید، که بر دوستان خدا نه بیمى است و نه آنان اندوهگین مىشوند.»
۱۸) از جمله، آیات ۶۲، ۱۱۲، ۲۶۲، ۲۷۴، ۲۷۷
۱۹) ابوالحسن بنیصدر
۲۰) سورهی یوسف، بخشی از آیهی ۷۸؛ «... از رحمت خدا نومید مباشید، زیرا جز گروه کافران کسى از رحمت خدا نومید نمىشود.»
۲۱) همان؛ «اى پسران من! بروید و از یوسف و برادرش جستجو کنید و از رحمت خدا نومید مباشید. ...»
۲۲) برخلاف میل و خواستهی کسی
۲۳) پایان، سرآمد
۲۴) بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری (۱۳۹۴/۶/۱۲)
۲۵) سورهی طه، بخشی از آیهی ۸۶؛ «... اى قوم من! آیا پروردگارتان به شما وعدهی نیکو نداد؟ آیا این مدّت بر شما طولانى مىنمود یا خواستید خشمى از پروردگارتان بر شما فرود آید؟ ...»
۲۶) سورهی احزاب، بخشی از آیهی ۶۹؛ «اى کسانى که ایمان آوردهاید، مانند کسانى مباشید که موسىٰ را [با اتّهام خود] آزار دادند، و خدا او را از آنچه گفتند مبرّا ساخت ...»
۲۷) سورهی صف، بخشی از آیهی ۵؛ «و [یاد کن] هنگامى را که موسىٰ به قوم خود گفت: اى قوم من! چرا آزارم مىدهید، با اینکه مىدانید من فرستادهی خدا هستم؟ ...»
۲۸) سورهی اعراف، بخشی از آیهی ۱۲۹
۲۹) سورهی ممتحنه، بخشی از آیهی ۱؛ «... دشمنان من و دشمنان خودتان را دوستان خود مگیرید، شما با آنان اظهار دوستى مىکنید ... اگر براى جهاد در راه من و طلب خشنودیام بیرون آمدهاید [ چرا ] مخفیانه به آنان پیام مىدهید که دوستشان دارید؟ در حالى که من به آنچه پنهان مىداشتید و آنچه آشکار کردید داناترم ...».
۳۰) بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم قم (۱۳۹۷/۱۰/۱۹)
۳۱) سورهی طه، بخشی از آیهی ۴۲
۳۲) سورهی طه، بخشی از آیهی ۴۶
#بیانات در #دیدار_اعضای_مجلس_خبرگان_رهبری
بخش اول
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوشوقتیم از اینکه مجدّداً نوبت زیارت حضرات آقایان خبرگان فرارسید و ما این توفیق را پیدا کردیم که در خدمت دوستان باشیم. از بیانات آقایان هم که خب بنده، شما، همه استفاده کردیم. خداوند انشاءالله کمک کند، و توفیق بدهد که بتوانیم به آنچه میفهمیم عمل کنیم.
لازم است بنده هم به نوبهی خودم ابراز تأسّف بکنم از فقدان دو عالم و فقیه باارزش و حقیقتاً ملّا، مرحوم آقای شاهرودی(۲) و مرحوم آقای مؤمن؛(۳) حقیقتاً هر دو استوانههایی بودند برای حوزهی علمیّهی قم، مفید بودند، ملّا بودند؛ ملّاهایی که در خدمت اهداف انقلاب حرکت میکردند واقعاً، و برای ما، برای حوزه، فقدان این عزیزان ضایعه بود. هم مرحوم آقای مؤمن، هم مرحوم آقای شاهرودی به معنای واقعی کلمه در خدمت آن چیزی که احساس میکردند برای کشور و برای انقلاب لازم است قرار داشتند؛ بدون هیچ چشمداشتی. خداوند انشاءالله درجاتشان را عالی کند و به ما عوض بدهد در برابر فقدان اینها. انشاءالله فقهای جوان ما تلاششان، دقّتشان، کارشان در زمینهی مسائل فقه اسلام را هر چه میتوانند قویتر کنند، دقیقتر کنند، کارها دنبالگیرتر انجام بگیرد؛ [وجود] ملّاهای قوی و بهروز و آگاه از مسائل کشور لازم است.
بحثی که امروز بنده آماده کردم که خدمت آقایان عرض بکنم، یک بحث جدیدی برای شما نیست؛ علّت اینکه مطرح میکنم، این است که هر کدام از شما بحمدالله در یک منطقهای -چه در بین مردم، چه در بین طلّاب و حوزههای علمیّه- جایگاهی دارید و حرفتان شنیده میشود؛ ذکر این مطالب برای این است که این عناوین، این سرفصلهایی که ما عرض میکنیم، به وسیلهی شما آقایان با علمیّتی که دارید، با مهارتی که دارید، با توانایی تجزیه و تحلیلی که دارید، تبیین بشود برای مردم و به صورت گفتمان دربیاید، به صورت فهم عمومی دربیاید. اینکه مردم ما در این زمینه، در مورد این مسئلهی خاص که حالا عرض میکنم، به یک فهم عمومی برسند، خیلی برای کشور مهم است.
آنچه بنده میخواهم به عنوان موضوع مورد بحث عرض کنم، عبارت است از این مسئله: نوع مواجههی کشور و افراد مؤثّر کشور با چالشها، با حوادث؛ این را میخواهیم بحث کنیم. بالاخره هر کشوری، هر جامعهای حوادثی دارد؛ این حوادث بعضاً حوادث خوب است، بعضاً حوادث تلخ است، بعضاً فشار هست -فرض کنید ما دچار تحریمیم، دچار تهاجم فرهنگی هستیم و از این قبیل چیزها، یا بعضی از کشورها دچار تهاجم سخت و تهاجم نظامی هستند؛ حوادثی برای کشورها پیش میآید- گاهی هم پیشرفتهایی پیش میآید. نوع مواجههی با این حوادث خیلی مهم است که چه جور با این حوادث مواجه بشویم. بحث من و موضوعی که میخواهم عرض کنم، این است.
چند دوگانه را من عرض میکنم در این زمینه؛ یعنی نوع مواجهه به چند صورت میتواند تصویر بشود: گاهی مواجههی ما با این حوادث، مواجههی فعّال است، گاهی مواجههی انفعالی و مواجههی منفعل. فعّال یعنی اینکه وقتی با یک حادثهای روبهرو میشویم، نگاه کنیم ببینیم ما در قبال این حادثه -برای دفع آن، برای رفع آن، برای تضعیف آن، یک جاهایی برای تقویت آن- چه کار باید بکنیم؛ فکر کنیم و فعّال وارد میدان بشویم؛ این مواجههی فعّال. مواجههی انفعالی این است که وقتی یک حادثهی تلخی، سختی، مشکلی پیش میآید، بنا کنیم آه و ناله کردن، دائم به زبان آوردن، دائماً گفتن، مدام تکرار کردن؛ بدون اینکه یک تحرّکی در مقابل آن داشته باشیم. پس دو جور مواجهه داریم: مواجههی فعّال، مواجههی انفعالی.
از نگاه دیگر: مواجههی ابتکاری یا مواجههی عکسالعملی. مواجههی عکسالعملی این است که فرضاً وقتی در مقابل یک دشمن قرار گرفتیم، و دشمن ما را به یک میدان مواجههای میکشانَد، ما هم برویم در همان میدان، و طبق برنامهریزی او -که یک حرکتی انجام میدهد- مثل خود او یک حرکتی انجام بدهیم؛ این مواجههی انفعالی است، این مواجههی عکسالعملی است؛ یعنی در واقع حرکت ما تابعی از نوع حرکت او است. مواجههی ابتکاری این است که نه، فرضاً دشمن از یک ناحیهای به ما حمله میکند، ما از ناحیهی دیگری به او حمله کنیم، ما به شکل دیگری ابتکار عمل را به دست بگیریم و نوعی برخورد کنیم که مثلاً ضربه بزنیم. این دو جور مواجهه است.
یک دوگانهی دیگر این است: مواجههی مأیوسانه یا امیدوارانه. گاهی انسان با یک حادثهای که مواجه میشود، توجّه به تواناییهای دشمن یا حرکت دشمن موجب میشود که انسان مأیوس بشود؛ حالا ممکن است وارد میدان هم بشود امّا مأیوسانه وارد میشود؛ این یک جور مواجهه است. یک جور مواجهه این است که نه، انسان امیدوارانه وارد میدان بشود؛ اینها با هم فرق میکنند. اگر مأیوسانه وارد میدان شدیم، ادامهی کار یک جور خواهد بود، اگر امیدوارانه وارد شدیم، ادامهی کار جور دیگری خواهد بود؛ این هم یک دوگانهی دیگر.
یک دوگانهی دیگر، دوگانهی ترس و دلیری است. یک وقت انسان وارد میدان میشود امّا میترسد؛ از دشمن، از حادثه، از ورود در غمرات(۴) میترسد، با ترس وارد میشود؛ این یک جور عکسالعمل و واکنش و حضور در مقابل دشمن است، یک وقت با دلیری وارد میشود. در روایات دارد «خُضِ الغَمَراتِ لِلحَقّ»؛(۵) وارد میدان میشود با دلیری، با شجاعت؛ این هم یک جور دیگر برخورد. ببینید، ما نگاه کنیم به وضع کشورهای دنیا؛ کشورهایی که ما با آنها آشنا هستیم، مسائلشان را میدانیم؛ هر دو جور حرکتها را ما در کارهای اینها میبینیم. فرض بفرمایید مثلاً یک جاهایی وارد میشوند [در مقابل] فشار آمریکا روی بعضی از کشورها؛ یک جا با شجاعت وارد میشوند، با دلیری وارد میشوند، یک جا با ترس وارد میشوند؛ هر کدام یک جور است؛ آن کسی هم که با ترس وارد میشود، ممکن است یک حرکتی بکند امّا نوع آن حرکت با نوع حرکت آن کسی که امیدوارانه، با شجاعت وارد میشود تفاوت دارد.
یک دوگانهی دیگر این است که حرکتی که در مقابل دشمن میخواهیم انجام بدهیم، با حزم(۶) و تدبیر باشد یا با سهلاندیشی و سهلانگاری باشد. مثلاً فرض کنید در بیانات آقایان راجع به فضای مجازی و مسائل مانند اینها؛ خب نوع برخورد با این قضیّه دو جور ممکن است: میتواند به صورت مدبّرانه عمل کردن [باشد] ، یک جور هم نه، میتواند به صورت سهلاندیشانه. [البتّه] سهلانگاری یک حرف است، سهلاندیشی یک حرف دیگر است؛ سهلاندیشی یعنی انسان پیچیدگی کار را نبیند، آن پیچهای کار و مشکلات کار را انسان توجّه نکند؛ این سهلاندیشی است. سهلانگاری هم این است که انسان نگاه کند، بیتفاوت از مقابل خطر عبور کند. هم میتوان این جوری عمل کرد، هم میتوان با تدبیر، با دقّت، با ملاحظهی جوانب وارد میدان شد.
یک دوگانهی دیگر، نگاه به حوادث، [به صورت] تهدید و فرصت توأماً است، یکی هم نگاه یکجانبه است: یا تهدیدنگر یا فرصتنگر. فرض بفرمایید وقتی ما در مقابلِ دشمنیِ آمریکا قرار میگیریم، دو جور میتوانیم برخورد بکنیم: نگاه کنیم ببینیم فرصتهای ما در مقابل این دشمن علیالظّاهر مقتدر چه چیزهایی است، تهدیدهایی که در مقابل ما قرار دارد چه چیزهایی است؛ هر دو را ملاحظه کنیم، جمعبندی کنیم، آن وقت تصمیم بگیریم؛ یک وقت هست که نه، فقط تهدید را میبینیم، فرصتهای خودمان را نمیبینیم، یا اینکه نه، یک فرصتهایی داریم که آنها را میبینیم و تهدید را توجّه نمیکنیم؛ خب این جور نگاهِ یکجانبهنگر خطا است؛ میتوان نگاه جامع داشت در مقابل یک چنین مسئلهای. این هم یک دوگانهی دیگر.
ببینید، همهی اینها برای مردم مهم است؛ مخصوص مسئولین نیست؛ البتّه مسئولین مخاطب اوّلند در این گونه توصیهها و حرفها -مسئولین سیاسی یک جور، مسئولین نظامی یک جور، مسئولین مسائل اجتماعی یک جور- لکن عامّهی مردم در این زمینهها باید صاحبنظر باشند، باید درک و فهم عمیق داشته باشند. اینکه عرض میکنیم به یک فهم عمومی باید برسیم بین مردم، به این معنا است؛ حالا بعداً یک خُرده بیشتر توضیح خواهم داد.
یک دوگانهی دیگر، شناخت واقعیّتهای میدان است. شناخت واقعیّتهای میدان و نشناختن واقعیّتهای میدان؛ یعنی ما بدانیم که الان در کجا قرار داریم: «ما کجا هستیم، دشمن کجا هست، جایگاه ما چیست؟» این از جملهی آن چیزهایی است که دشمن روی آن خیلی تلاش میکند. سعی دشمن در این چند سال همیشه این بوده و عوامل داخلیاش هم همین کار را تکرار میکنند که جایگاه خودی را ضعیف نشان میدهند، جایگاه دشمن را قوی نشان میدهند؛ تلقین این معنا که «بیچاره شدیم، پدرمان درآمد، کاری از دستمان ساخته نیست». این از جملهی آن چیزهایی است که یکی از دوگانههای اساسی است؛ بدانیم واقعاً کجا [هستیم]. فرض کنید اگر چنانچه ما ندانیم که موقعیّت ما در منطقه الان به نحوی است که دشمن از ما حساب میبرد، یک جور عمل میکنیم، اگر دانستیم که موقعیّت ما به نحوی است که دشمن از ما حساب میبرد، جور دیگری عمل میکنیم. آن کسانی که مثلاً حالا فرض بکنید راجع به حضور ما در منطقه حرف میزنند، مینویسند، اعتراض میکنند، ایرادهای بیجا میکنند، اینها در واقع نادانسته -حالا بنده کسی را متّهم نمیکنم- دارند به این نقشهی دشمن کمک میکنند. این هم یک دوگانهی دیگر که جایگاه خودمان را در میدان و جایگاه دشمن را در میدان مواجهه و مقابله بشناسیم.
یک دوگانهی دیگر، مسئلهی بُروز احساسات است. در حوادث گوناگون گاهی هست که انسان احساسات را رها میکند -حالا چه احساسات مثبت، مثلاً شادی را که انسان از یک موفّقیّت خرسند میشود، شاد میشود، احساسات خودش را رها میکند، یا احساس منفی را [مثلاً] غم را، غصّه را، ناراحتی را- این یک جور است؛ یک جور نه، کنترل احساسات، خرج کردن احساسات به قدر لازم. یکی از مواردی که واقعاً ممکن است ما ضربه بخوریم -یک وقتهایی هم یک ضربههایی از آن خوردهایم- عدم کنترل احساسات عمومی است. حالا مثلاً بنده روی جوانها خیلی تکیه میکنم و به معنای واقعی کلمه هم اعتقاد دارم به مسئلهی جوانها -خب، از قبل از انقلاب هم با جوانها کار کردهایم، در طول انقلاب هم همیشه تا الان همراه با جوانها بودهایم- امّا این را باید توجّه کرد که ما به جوانها اعتماد میکنیم امّا احساسات جوانها نبایستی به صورت رها، به صورت بیکنترلی در جامعه حکمفرمایی بکند؛ احساسات باید کنترل بشود. دو جور میشود برخورد کرد؛ یکی برخورد با احساساتِ بدون کنترل، یکی هم برخورد با احساسات که به اندازهی لازم بُروز داده بشود که اینها کارهای آسانی هم نیست.
یک دوگانهی دیگر، رعایت ضوابط و حدود شرعی و عدم رعایت اینها است. گاهی ما در دورهی مبارزات هم، قبل از انقلاب میدیدیم، بعضیها که در کار مبارزه خیلی فعّال بودند، خیلی از مسائل شرعی و مانند اینها را اهمّیّت نمیدادند. میگفتند آقا داریم کار میکنیم برای مبارزه، برای هدف؛ حالا مثلاً فرض کنید نماز اوّل وقت هم نشد، نشد؛ یا فلان مسئله هم نشد؛ تهمت و غیبت و از این چیزها هم اگر چنانچه پیش میآمد، برایشان خیلی اهمّیّت نداشت. خب، این یک جور برخورد است، یک جور برخورد هم این است که انسان تقوا را ملاحظه کند. امیرالمؤمنین آن طور که نقل شده فرمود: لَو لَا التُّقیٰ لَکُنتُ اَدهَی العَرَب؛(۷) چه کسی از امیرالمؤمنین داهیتر(۸) و آگاهتر و زرنگتر و باهوشتر؟ امّا خب تقوا گاهی جلوی بعضی از کارها را میگیرد. این هم یک دوگانهی دیگر.
بهرهگیری از تجربهها یا دو بار از یک سوراخ گزیده شدن؛ این هم یک مسئله [است]. حالا در همین مسائل مواجههی ما با دشمنان خارجی -مثلاً با غرب، با آمریکا، با اروپا- خب یک قضایایی داریم دیگر؛ قضایای گذشته را داریم، از اوّل انقلاب هم قضایایی داریم، امّا این اواخر هم قضیّهی برجام [را داشتیم] و تعهّدات اینها و بعد هم زدن زیر تعهّدها و عدم رعایتشان، عدم ملاحظهشان؛ خب، این یک تجربه است. ما در برخورد با این جناحی که با ما این جور برخورد کرده و علیرغم عُهود و مواثیق مؤکّد،(۹) به وظایف خودش عمل نکرده و همین طور با لبخند و با ریشخند و با این حرفها قضایا را پیش برده، باید نوع برخوردمان با این طرف، با این آدم، با این دولت، با این جبهه، با استفادهی از این تجربه باشد و بدانیم که با اینها چگونه باید برخورد کنیم.
یک نکتهی دیگر، یک نوع حرکت دیگر، یک دوگانهی دیگری که حالا این هم آخریاش باشد، این است که ما در مواجههی با حوادث دائم به خودمان بپریم، مدام به خودمان انتقاد کنیم، درون خودمان، من شما را مقصّر بدانم، شما من را مقصّر بدانید؛ این یک جور برخورد است که متأسّفانه در خیلی از مواقع پیش میآید که وقتی مجموعهها با سختی مواجه میشوند -حالا مجموعهها چه یک حزب باشد، چه یک دولت باشد، چه یک ملّت باشد- همدیگر را متّهم میکنند، یا اینکه نه، به جای اینکه سر همدیگر داد بکشیم، به تعبیر امام «هر چه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید»؛(۱۰) طرف مقابل، او است. بنده مکرّر در صحبتهای عمومی گفتهام، ما دچار این اشتباه نمیشویم که دشمن خودمان را نشناسیم؛ دشمن ما معلوم است. کسان دیگری هستند که علیه ما کار میکنند -امّا روی غفلت است یا مانند اینها- اینها اهمّیّتی ندارند؛ آن که دشمن واقعی است «وَ هَلُمَّ الخَطبَ فی ابنِ اَبی سُفیان»،(۱۱) که امیرالمؤمنین فرمود. [در مورد] آن قضایایِ این جوری بیخودی سر هم داد نکشیم، بیخودی با همدیگر دعوا نکنیم. ببینیم واقعاً با چه کسی باید دعوا کرد، با چه کسی باید طرف شد؛ این جوری عمل بکنیم.
خب، به نظر من این دوگانهها سؤالات [مهم] است؛ ما از خودمان باید سؤال کنیم که در این دوگانهها چه جوری باید عمل کنیم. البتّه پاسخ دادنِ زبانی به اینها آسان است امّا پاسخ دادن عملی و ملتزم شدن، به این آسانی نیست. به نظر من پاسخ اینها در منابع اسلامی ما روشن است. [مثلاً] در مواجههی با پیروزیها قرآن به ما درس میدهد: اِذا جاءَ نَصرُ اللهِ وَ الفَتحُ، وَ رَاَیتَ النّاسَ یَدخُلونَ فی دینِ اللهِ اَفواجًا، فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّکَ وَ استَغفِرهُ اِنَّه کانَ تَوّابًا؛(۱۲) نمیگوید خوشحالی کن، مثلاً برو وسط میدان شعار بده؛ فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّک؛ [میگوید] برو تسبیح کن؛ این مربوط به تو نیست، مربوط به خدا است؛ استغفار کن. در خلال این حرکت ممکن است یک غفلتی از تو سر زده باشد، از خدای متعال طلب مغفرت کن؛ در برخورد با حوادث مثبت این جوری باید برخورد کرد: دچار غرور نشدن، و از خدا دانستن که «وَ ما رَمَیتَ اِذ رَمَیتَ وَلکِنَّ اللهَ رَمی».(۱۳) این اغترار به نفْس و اغترار [نسبت] به خدا که انسان غرّه بشود، [درست نیست]؛ «فَحَقُّ لَکَ اَن لا یَغتَرَّ بِکَ الصِّدّیقون»؛(۱۴) در دعای صحیفهی سجّادیّه [آمده] که صدّیقون هم نبایستی اغترار پیدا کنند به تو که بگویند «ما که دیگر با خدا وضعمان روشن است و ...»؛ نخیر، خدای متعال با صدّیقون هم رودربایستی ندارد؛ [اگر] یک وقت خطائی بکنند، ضربه را خواهند خورد. کاری که انجام میگیرد، کار خوبی را که انجام گرفته، از خودمان ندانیم، از خدا بدانیم. واقع قضیّه هم همین است.
ادامه را در پست بعدی بخوانید...
Hesam - 1994
حذف پاسخ
آیا از حذف این پاسخ اطمینان دارید؟
Sargarmi
حذف پاسخ
آیا از حذف این پاسخ اطمینان دارید؟